- من و همسرم (فرانسیس هریسون، خبرنگار سابق بی.بی.سی در تهران)، کارمان در تهران تمام شده بود و میخواستیم پس از 12 سال کار در خارج از بریتانیا به لندن بازگردیم. این مساله همزمان با پایان کار کتاب رخ داد. درست است که پایان نگارش کتاب مدت کوتاهی پیش از خروج ما از ایران صورت گرفت اما این کتاب تاثیری در تعیین زمان خروج ما از ایران نداشته است.
- تعبیر محو اسراییل از نقشه جهان برای نخستین بار نه توسط احمدی نژاد که در سالهای اول انقلاب توسط آیت الله (امام) خمینی رهبر انقلاب مطرح شد، ولی در آن زمان شرایط انقلابی کشور و وجود موضوعات مهمتر دربارهی ایران موجب شد تا این مساله به تیتر نخست رسانههای جهان تبدیل نشود و کسی به آن توجه نکند.
- در حال حاضر ایران قصد ساخت بمب را ندارد و فقط میخواهد به توانایی ساخت آن در هر زمان و شرایطی دست یابد.
- شرایط ناگوار پس از جنگ هشت ساله، مرگ و مجروحیت صدها هزار ایرانی در جنگ با عراق و حمایت کامل دولتهای غربی از رژیم صدام حسین در جنگ علیه ایران، حکومت تهران را متقاعد ساخت که برای دفاع از خود در بحرانهای آینده به فناوری نظامی هستهای روی آورد.
- سیاست خارجی ایران بر آزار دادن آمریکا بنا شده.
- معتقدم رییس جمهوری ایران از یک سو تنها کسی است که قادر است روابط تهران و واشنگتن را به بن بست بکشاند و از سوی دیگر تنها کسی است که قادر است به بن بست این روابط خاتمه دهد. شاید این بدان جهت است که احمدی نژاد دکترای مدیریت ترافیک دارد!
- وقتی برای جمع آوری اطلاعات لازم به «ارادان» (روستای زادگاه احمدینژاد) رفتم، دیدم همه جا را گرد فقر و فراموشی گرفته. مغازهها بستهاند. روستا خالی از سکنهی جوان است و مردم به شدت از دولت احمدی نژاد سرخورده هستند. رییس جمهوری ایران به بهای تبدیل شدن به قهرمانی بنیادگر در خاورمیانهی عربی و کشورهای مسلمان، حمایت و محبوبیت مردمی را در کشور از دست میدهد.
- احمدینژاد در دو سال اول حکومتش حدود ۸۰ میلیارد دلار از درآمد نفتی کشور را هزینه طرحهای کوچک اما مردمپسند در سراسر کشور کرده که در نتیجه آن تورم قیمتها به طرز سرسام آوری افزوده شده و کشوری که پس از عربستان سعودی بزرگترین صادر کنندهی نفت است مجبور شده در زمانی که نفت در بالاترین قیمت خود قرار دارد، بنزین را برای مصرف داخلی سهمیهبندی کند.
- سفرهای پشت سرهم احمدینژاد به مناطق دورافتاده و قولهایی که او در این سفرها به مردم شهرستانها و روستاها میدهد از جمله افزایش بودجههای عمرانی و بهبود اوضاع، هواداران او را در این مناطق بیشتر کرده که میتواند، در صورت شرکت او در انتخابات ریاستجمهوری بعدی، کمکش کند.
- زمانی که انتخابات در ایران بود ما شناختی از آقای احمدینژاد نداشتیم. ما که میگویم، منظورم روزنامهنگارانی بود که در ایران بودیم و شاهد این مبارزات انتخاباتی در تهران بودیم. کسی ایشان را نمیشناخت، انتظار نداشتیم ایشان برندهی انتخابات بشوند، چه برسد به اینکه با هفده میلیون رأی انتخاب شوند. بعد هم که ایشان رئیس جمهور شد و در حکومت قرار گرفت، اظهارات و سیاستهای جنجالی ایشان باعث شد که بیشتر لازم باشد که نگاهی به گذشتهی ایشان بکنیم تا بدانیم این سیاستها و این اظهارات در واقع ریشه در کجا دارد.
- ایشان در مقطعی بسیارحساس رئیس جمهور ایران است. در ایران صحبت از جنگ است و کسی که سکان را به دست گرفته، به نظر میآید که چندان نگران نیست که کشور دوباره دستخوش یک جنگ ویرانگر دیگر بشود. شرایط، شرایط حساسی است. لازم بود که نگاه بیشتری بشود به آقای احمدینژاد، به گذشته و سابقهی ایشان و به سیاستهای ایشان، تا شاید بهتر بفهمیم که این سیاستها ریشه در کجا دارد و کجا داریم میرویم.
- پدر آقای احمدینژاد، روزها ساعت پنج و شش صبح، ایشان را بلند میکردند برای نماز صبح، بعد هم نیم ساعت، یک ساعت کلاس قرائت قرآن و درس قرآن داشتند. در واقع در تمام این صحبتها، معلوم بود که در خانهی ایشان قرآنخوانی و درس قرآن، کاملا جدی گرفته میشد، و اینکه آدمهای خوشنامی در محله و در دهکدهشان بودند.
- این که چطور به قدرت رسید خودش جای صحبت زیادی دارد. دوستان ایشان میگویند که انتخاب ایشان نتیجهی معجزهی هزارهی سوم بود. من باور ندارم. من فکر میکنم انتخاب ایشان بیشتر نتیجهی فعالیتهای بسیج و سپاه بود و این که ما میدانیم که مثلا آقای ذوالقدر معاون فرماندهی سپاه، در یک سخنرانی که حدودا یکی دو هفته بعد از انتخابات بود، صحبت از این کردند که سپاه و جناح راست باید به صورت پیچیده و چندلایه عمل میکردند تا آقای احمدینژاد انتخاب شود. معلوم بود که فعالیتهای زیادی از طریق سپاه و بسیج شده است. همچنین از طریق روحانیونی که شاگردان آقای مصباح یزدی بودند در اقصی نقاط کشور و دهکدههای دور افتاده فعالیت میکردند و به هر حال این طور شد که شد. البته حرفهای زیادی است در مورد این که چطور آقای احمدی نژاد انتخاب شد و این حرفها را فقط من نمیگویم، در واقع حرفهایی است که مختص به مخالفان هم نیست، کسانی این صحبتها را میکنند که ستونهای این انقلاب و رژیم در ایران هستند؛ افرادی مانند آقای رفسنجانی و آقای کروبی.
- این که مردم در واقع به چه کسی میخواستند رأی بدهند و چقدر تمایل داشتند. این صحبتها و محاسبات هست، ولی نکته این است که هفده میلیون رأی برای آدمی که شناخته شده نبود، در سطح کشور ایران از کجا آمده است؟ دوم این که هیچ یک از گروههای سیاسی در ایران از آقای احمدینژاد حمایت نکردند. سوم اینکه هیچ یک از روزنامهها در ایران از ایشان حمایت نکردند. حتا گروهها و اجتماعاتی که خود آقای احمدینژاد تشکیل داده بود، اینها به آقای احمدینژاد رأی ندادند. حالا چگونه هفده میلیون رأی به ایشان داده شده، جای بحث و جای بررسی دارد و در این بررسیها حرفهای زیادی هست.
- ایشان به شدت یک آدم مذهبی است. از خانوادهای مذهبی بیرون آمده، اعتقاد شدید مذهبی دارد و در این میان اعتقاد خیلی عمیقی به این دارد که بازگشت و برگشت امام زمان زودهنگام خواهد بود، زودتر از آنی خواهد بود که خیلیها انتظار دارند. این مسائل، روی فعالیتهای ایشان هم تأثیر میگذارد. من یادم هست، تقریبا یک سال پیش، ایشان در یکی از این سفرهای شهرستانیشان در کرمان صحبت میکردند، در سخنرانیشان گفتند که بنا به اطلاعاتی که ایشان دارند، نیروهای آمریکایی در عراق در به در دنبال پیدا کردن امام زمان هستند، دنبال آدرس ایشان هستند که از برگشت ایشان جلوگیری کنند، یا حتی گفته بودند که آمریکاییها یک پروندهی قطوری دارند در مورد امام زمان و دنبال ایشان هستند که کار را به گفتهی ایشان تمام کنند. این صحبتها برای من و شما عجیب و حتی خندهدار است، اما برای ایشان و برای افرادی که از ایشان حمایت میکنند و اینطور افکار را دارند، مسأله جدی است و این مسألهی سادگی ایشان نیست، مسألهی اعتقادات مذهبی ایشان است.
- اولا که اعتماد به نفس زیادی دارد، حتی آن جایی که نباید داشته باشند و این اعتماد به نفس عجیب و غریب گاهی باعث مشکلات میشود. نکتهی دوم این که ایشان به صورت ایدئولوژیک و مذهبی به شرایط نگاه میکند وهمان طور که گفتم، آدمی به شدت مذهبی است، با اعتقاد به این که امام زمان به زودی برخواهد گشت، زودتر از آن که خیلیها فکر میکنند. این باعث شده که ایشان فکر کنند که فرصت زیادی شاید ندارد. تمام کارها با عجله صورت میگیرد. تصمیمگیریها بدون بررسی لازم با عجله صورت میگیرد و این مشکلات زیادی را در ایران خلق کرده است.
- به نظر من آقای احمدینژاد و حامیان ایشان از جمله آقای خامنهای نگاهی منفی به شانزده سال قبل از انتخاب آقای احمدینژاد در ادارهی کشور طی ریاست جمهوری آقای رفسنجانی و آقای خاتمی دارند. فکر میکنم که آقای احمدینژاد و دوستانشان میخواهند انقلاب را زنده کنند، در صورتی که آقای خاتمی و آقای رفسنجانی میخواستند کشور را بسازند. مسأله این بود که میگفتند که انقلاب شده و اسلام حاکم شده، الان موقع بازسازی است. الان موقع ساختن کشور و تبدیل کشور به یک الگوی مترقی و پیشرفتهی اسلامی است. ولی آقای احمدینژاد و دوستانشان این را قبول ندارند. مسألهی زنده نگه داشتن انقلاب است. به همین دلیل هم هست که از نظر اقصادی ما در شرایط بسیار سختی قرار گرفتیم و این علیرغم درآمد بیسابقهی ایران است از صادرات نفت با این قیمت بالای نفت است
- به نوشته ناجی، اظهارات احمدینژاد از جمله هالهنور در سازمان ملل متحد یا اینکه «سربازان آمریکایی در عراق در به در دنبال امام زمان هستند تا او را از بین ببرند» یا تصمیم او در دوران شهرداری تهرانش که بزرگراهی را برای بازگشت امام زمان بسازد، که از نظر بسیاری تعجبآور و شاید مضحک است، از نظر احمدینژاد و همفکرانش واقعیتی مسلم است که ریشه در اعتقادات عمیق آنان دارد.
- اعتقاد عمیق به بازگشت قریبالوقوع امام غایب، باعث شده که این فکر در مقامات دولت فعلی تقویت شود که تا بازگشت امام فرصت زیادی ندارند. از این رو تمام کارها و تصمیمگیریها با عجله و بدون بررسی لازم صورت میگیرد که در بسیاری از موارد باعث خلق مشکلات زیاد برای ایران میشود. از آن گذشته دید انقلابی احمدینژاد باعث شده که برخلاف دولتهای قبلی که سعی در بازسازی کشور داشتند، دولت او سعیاش زنده نگاه داشتن انقلاب باشد.
- نویسنده کتاب معتقد است که سیاست ستیزهجوئی با جهان که از زمان به روی کار آمدن احمدینژاد سیاست رسمی دولت ایران شده، ایران را در مسیری قرار داده که روز به روز از قسمت عمدهای از جامعهی جهانی فاصله میگیرد و در نهایت به تنهایی و انزوای ایران منجر خواهد شد که در شرایط بینالمللی امروز بسیار خطرناک است.
- آن چه که میتوان از داستان احمدینژاد در کتاب ناجی نتیجهگیری کرد این است که ظهور شخصیتهایی همانند او باید غرب را تشویق کند که سعی جدی در کاستن تنشها با حکومت تهران داشته باشند. بهبود روابط واشنگتن با تهران نه تنها وضع تمام منطقه را بهبود میبخشد، بلکه باعث پایان یافتن دوران شخصیتهایی چون احمدینژاد خواهد شد که قدرت و اعتبارشان در ستیزهجوئی است.