:::: MENU ::::

احمدی‌نژاد، پیشینه‌ی پنهان رهبر تندرو ایران

به گفته‌ی فرنگیس محبی «هدف ناجی پیدا کردن پاسخی به این سوال بوده که چگونه شخصیتی نسبتن ناشناخته، توانسته در برابر قدرت‌های بزرگ سیاسی در ایران بایستد و آن‌ها را شکست دهد و اکنون با وجود مخالفت‌های داخلی و خارجی چگونه حکومت می‌کند؟»
احمدی‌نژاد، پیشینه‌ی پنهان رهبر تندرو ایران

احمدی‌نژاد، پیشینه‌ی پنهان رهبر تندرو ایران. نوشته‌ی کسری ناجی
احمدی‌نژاد، پیشینه‌ی پنهان رهبر تندرو ایران

کسری ناجی
بخوانید از خود کسری ناجی:
  • من و همسرم (فرانسیس هریسون، خبرنگار سابق بی.بی.سی در تهران)، کارمان در تهران تمام شده بود و می‌خواستیم پس از 12 سال کار در خارج از بریتانیا به لندن بازگردیم. این مساله هم‌زمان با پایان کار کتاب رخ داد. درست است که پایان نگارش کتاب مدت کوتاهی پیش از خروج ما از ایران صورت گرفت اما این کتاب تاثیری در تعیین زمان خروج ما از ایران نداشته است.
  • تعبیر محو اسراییل از نقشه جهان برای نخستین بار نه توسط احمدی نژاد که در سال‌های اول انقلاب توسط آیت الله (امام) خمینی رهبر انقلاب مطرح شد، ولی در آن زمان شرایط انقلابی کشور و وجود موضوعات مهم‌تر درباره‌ی ایران موجب شد تا این مساله به تیتر نخست رسانه‌های جهان تبدیل نشود و کسی به آن توجه نکند.
  • در حال حاضر ایران قصد ساخت بمب را ندارد و فقط می‌خواهد به توانایی ساخت آن در هر زمان و شرایطی دست یابد.
  • شرایط ناگوار پس از جنگ هشت ساله، مرگ و مجروحیت صدها هزار ایرانی در جنگ با عراق و حمایت کامل دولت‌های غربی از رژیم صدام حسین در جنگ علیه ایران، حکومت تهران را متقاعد ساخت که برای دفاع از خود در بحران‌های آینده به فناوری نظامی هسته‌ای روی آورد.
  • سیاست خارجی ایران بر آزار دادن آمریکا بنا شده.
  • معتقدم رییس جمهوری ایران از یک سو تنها کسی است که قادر است روابط تهران و واشنگتن را به بن بست بکشاند و از سوی دیگر تنها کسی است که قادر است به بن بست این روابط خاتمه دهد. شاید این بدان جهت است که احمدی نژاد دکترای مدیریت ترافیک دارد!
  • وقتی برای جمع آوری اطلاعات لازم به «ارادان» (روستای زادگاه احمدی‌نژاد) رفتم، دیدم همه جا را گرد فقر و فراموشی گرفته. مغازه‌ها بسته‌اند. روستا خالی از سکنه‌ی جوان است و مردم به شدت از دولت احمدی نژاد سرخورده هستند. رییس جمهوری ایران به بهای تبدیل شدن به قهرمانی بنیادگر در خاورمیانه‌ی عربی و کشورهای مسلمان، حمایت و محبوبیت مردمی را در کشور از دست می‌دهد.
  • احمدی‌نژاد در دو سال اول حکومتش حدود ۸۰ میلیارد دلار از درآمد نفتی کشور را هزینه طرح‌های کوچک اما مردم‌پسند در سراسر کشور کرده که در نتیجه آن تورم قیمت‌ها به طرز سرسام آوری افزوده شده و کشوری که پس از عربستان سعودی بزرگترین صادر کننده‌ی نفت است مجبور شده در زمانی که نفت در بالاترین قیمت خود قرار دارد، بنزین را برای مصرف داخلی سهمیه‌بندی کند.
  • سفرهای پشت سرهم احمدی‌نژاد به مناطق دورافتاده و قول‌هایی که او در این سفرها به مردم شهرستان‌ها و روستاها می‌دهد از جمله افزایش بودجه‌های عمرانی و بهبود اوضاع، هواداران او را در این مناطق بیشتر کرده که می‌تواند، در صورت شرکت او در انتخابات ریاست‌جمهوری بعدی، کمکش کند.
  • زمانی که انتخابات در ایران بود ما شناختی از آقای احمدی‌نژاد نداشتیم. ما که می‌گویم، منظورم روزنامه‌نگارانی بود که در ایران بودیم و شاهد این مبارزات انتخاباتی در تهران بودیم. کسی ایشان را نمی‌شناخت، انتظار نداشتیم ایشان برنده‌ی انتخابات بشوند، چه برسد به اینکه با هفده میلیون رأی انتخاب شوند. بعد هم که ایشان رئیس جمهور شد و در حکومت قرار گرفت، اظهارات و سیاست‌های جنجالی ایشان باعث شد که بیشتر لازم باشد که نگاهی به گذشته‌ی ایشان بکنیم تا بدانیم این سیاست‌ها و این اظهارات در واقع ریشه در کجا دارد.
  • ایشان در مقطعی بسیارحساس رئیس جمهور ایران است. در ایران صحبت از جنگ است و کسی که سکان را به دست گرفته، به نظر می‌آید که چندان نگران نیست که کشور دوباره دست‌خوش یک جنگ ویرانگر دیگر بشود. شرایط، شرایط حساسی است. لازم بود که نگاه بیشتری بشود به آقای احمدی‌نژاد، به گذشته و سابقه‌ی ایشان و به سیاست‌های ایشان، تا شاید بهتر بفهمیم که این سیاست‌ها ریشه در کجا دارد و کجا داریم می‌رویم.
  • پدر آقای احمدی‌نژاد، روزها ساعت پنج و شش صبح، ایشان را بلند می‌کردند برای نماز صبح، بعد هم نیم ساعت، یک ساعت کلاس قرائت قرآن و درس قرآن داشتند. در واقع در تمام این صحبت‌ها، معلوم بود که در خانه‌ی ایشان قرآن‌خوانی و درس قرآن، کاملا جدی گرفته می‌شد، و اینکه آدم‌های خوش‌نامی در محله و در دهکده‌شان بودند.
  • این که چطور به قدرت رسید خودش جای صحبت زیادی دارد. دوستان ایشان می‌گویند که انتخاب ایشان نتیجه‌ی معجزه‌ی هزاره‌ی سوم بود. من باور ندارم. من فکر می‌کنم انتخاب ایشان بیشتر نتیجه‌ی فعالیت‌های بسیج و سپاه بود و این که ما می‌دانیم که مثلا آقای ذوالقدر معاون فرمانده‌ی سپاه، در یک سخنرانی‌ که حدودا یکی دو هفته بعد از انتخابات بود، صحبت از این کردند که سپاه و جناح راست باید به صورت پیچیده و چندلایه عمل می‌کردند تا آقای احمدی‌نژاد انتخاب شود. معلوم بود که فعالیت‌های زیادی از طریق سپاه و بسیج شده است. همچنین از طریق روحانیونی که شاگردان آقای مصباح یزدی بودند در اقصی نقاط کشور و دهکده‌های دور افتاده فعالیت می‌کردند و به هر حال این طور شد که شد. البته حرف‌های زیادی است در مورد این که چطور آقای احمدی نژاد انتخاب شد و این حرف‌ها را فقط من نمی‌گویم، در واقع حرف‌هایی است که مختص به مخالفان هم نیست، کسانی این صحبت‌ها را می‌کنند که ستون‌های این انقلاب و رژیم در ایران هستند؛ افرادی مانند آقای رفسنجانی و آقای کروبی.
  • این که مردم در واقع به چه کسی می‌خواستند رأی بدهند و چقدر تمایل داشتند. این صحبت‌ها و محاسبات هست، ولی نکته این است که هفده میلیون رأی برای آدمی که شناخته شده نبود، در سطح کشور ایران از کجا آمده است؟ دوم این که هیچ یک از گروه‌های سیاسی در ایران از آقای احمدی‌نژاد حمایت نکردند. سوم اینکه هیچ یک از روزنامه‌ها در ایران از ایشان حمایت نکردند. حتا گروه‌ها و اجتماعاتی که خود آقای احمدی‌نژاد تشکیل داده بود، این‌ها به آقای احمدی‌نژاد رأی ندادند. حالا چگونه هفده میلیون رأی به ایشان داده شده، جای بحث و جای بررسی دارد و در این بررسی‌ها حرف‌های زیادی هست.
  • ایشان به شدت یک آدم مذهبی‌ است. از خانواده‌ای مذهبی بیرون آمده، اعتقاد شدید مذهبی دارد و در این میان اعتقاد خیلی عمیقی به این دارد که بازگشت و برگشت امام زمان زودهنگام خواهد بود، زودتر از آنی خواهد بود که خیلی‌ها انتظار دارند. این مسائل، روی فعالیت‌های ایشان هم تأثیر می‌گذارد. من یادم هست، تقریبا یک سال پیش، ایشان در یکی از این سفرهای شهرستانی‌شان در کرمان صحبت می‌کردند، در سخنرانی‌شان گفتند که بنا به اطلاعاتی که ایشان دارند، نیروهای آمریکایی در عراق در به در دنبال پیدا کردن امام زمان هستند، دنبال آدرس ایشان هستند که از برگشت ایشان جلوگیری کنند، یا حتی گفته بودند که آمریکایی‌ها یک پرونده‌ی قطوری دارند در مورد امام زمان و دنبال ایشان هستند که کار را به گفته‌ی ایشان تمام کنند. این صحبت‌ها برای من و شما عجیب و حتی خنده‌دار است، اما برای ایشان و برای افرادی که از ایشان حمایت می‌کنند و این‌طور افکار را دارند، مسأله جدی است و این مسأله‌ی سادگی ایشان نیست، مسأله‌ی اعتقادات مذهبی ایشان است.
  • اولا که اعتماد به نفس زیادی دارد، حتی آن جایی که نباید داشته باشند و این اعتماد به نفس عجیب و غریب گاهی باعث مشکلات می‌شود. نکته‌ی دوم این که ایشان به صورت ایدئولوژیک و مذهبی به شرایط نگاه می‌کند وهمان طور که گفتم، آدمی به شدت مذهبی است، با اعتقاد به این که امام زمان به زودی برخواهد گشت، زودتر از آن که خیلی‌ها فکر می‌کنند. این باعث شده که ایشان فکر کنند که فرصت زیادی شاید ندارد. تمام کارها با عجله صورت می‌گیرد. تصمیم‌گیری‌ها بدون بررسی لازم با عجله‌ صورت می‌گیرد و این مشکلات زیادی را در ایران خلق کرده است.
  • به نظر من آقای احمدی‌نژاد و حامیان ایشان از جمله آقای خامنه‌ای نگاهی منفی به شانزده سال قبل از انتخاب آقای احمدی‌نژاد در اداره‌ی کشور طی ریاست جمهوری آقای رفسنجانی و آقای خاتمی دارند. فکر می‌کنم که آقای احمدی‌نژاد و دوستانشان می‌خواهند انقلاب را زنده کنند، در صورتی که آقای خاتمی و آقای رفسنجانی می‌خواستند کشور را بسازند. مسأله این بود که می‌گفتند که انقلاب شده و اسلام حاکم شده، الان موقع بازسازی‌ است. الان موقع ساختن کشور و تبدیل کشور به یک الگوی مترقی و پیشرفته‌ی اسلامی است. ولی آقای احمدی‌نژاد و دوستانشان این را قبول ندارند. مسأله‌ی زنده نگه داشتن انقلاب است. به همین دلیل هم هست که از نظر اقصادی ما در شرایط بسیار سختی قرار گرفتیم و این علی‌رغم درآمد بی‌سابقه‌ی ایران است از صادرات نفت با این قیمت بالای نفت است
اما بخوانید از بی.بی.سی:
  • به نوشته ناجی، اظهارات احمدی‌نژاد از جمله هاله‌‌نور در سازمان ملل متحد یا اینکه «سربازان آمریکایی‌ در عراق در به در دنبال امام زمان هستند تا او را از بین ببرند» یا تصمیم او در دوران شهرداری تهرانش که بزرگراهی را برای بازگشت امام زمان بسازد، که از نظر بسیاری تعجب‌آور و شاید مضحک است، از نظر احمدی‌نژاد و هم‌فکرانش واقعیتی مسلم است که ریشه در اعتقادات عمیق آنان دارد.
  • اعتقاد عمیق به بازگشت قریب‌الوقوع امام غایب، باعث شده که این فکر در مقامات دولت فعلی تقویت شود که تا بازگشت امام فرصت زیادی ندارند. از این رو تمام کارها و تصمیم‌گیری‌ها با عجله و بدون بررسی لازم صورت می‌گیرد که در بسیاری از موارد باعث خلق مشکلات زیاد برای ایران می‌شود. از آن گذشته دید انقلابی احمدی‌نژاد باعث شده که برخلاف دولت‌های قبلی که سعی در بازسازی کشور داشتند، دولت او سعی‌اش زنده نگاه داشتن انقلاب باشد.
  • نویسنده کتاب معتقد است که سیاست ستیزه‌جوئی با جهان که از زمان به روی کار آمدن احمدی‌نژاد سیاست رسمی دولت ایران شده، ایران را در مسیری قرار داده که روز به روز از قسمت عمده‌ای از جامعه‌ی جهانی فاصله می‌گیرد و در نهایت به تنهایی و انزوای ایران منجر خواهد شد که در شرایط بین‌المللی امروز بسیار خطرناک است.
  • آن چه که می‌توان از داستان احمدی‌نژاد در کتاب ناجی نتیجه‌گیری کرد این است که ظهور شخصیت‌هایی همانند او باید غرب را تشویق کند که سعی جدی در کاستن تنش‌ها با حکومت تهران داشته باشند. بهبود روابط واشنگتن با تهران نه تنها وضع تمام منطقه را بهبود می‌بخشد، بلکه باعث پایان یافتن دوران شخصیت‌هایی چون احمدی‌نژاد خواهد شد که قدرت و اعتبارشان در ستیزه‌جوئی است.

چند نکته

2. این یک کتاب خوب برای بچه‌های خوب درباره‌ی صلح…
3. بیاید یه کم به فکر باشیم. یه سازمان بزرگ حاضره این همه پول بده که خراب‌کاری‌ها، درست بشه ولی ما تو یک قدمی خودمون، داریم با دستای خودمون همه چی رو خراب می‌کنیم. متاسفم برای خودمون با این همه ادعا. بله، همه‌ی ما مسلمونیم ولی نمی‌دونم این اسلامی که ما گرویدیم بهش از کدوم قوطی عطاری در اومده…. بماند. بیاید به خاطر هر چیز مقدسی که داریم یه ذره به فکر غیر خودمون هم باشیم. بیاید پلنگ ایرانی رو از خطر انقراض نجات بدیم… اکنون متوجه شدید که چرا این حرف‌ها رو زدم. باید دیگران به فکر ما باشند. ما فقط بلدیم آسمون رو به زمین بدوزیم و مشکل چاله‌ی خیابون رو به دوش دولت و حکوت بیاندازیم. آقایون و خانم‌های محترم که امروز دیر برای سحر از خواب بیدار شدید.

من به عنوان یه مبارز علیه حکومت فاشیستی اسلامی از شما پشتیبانی می‌کنم و برای اعتراض به حکومت آخوندی ایران به خاطر این که باعث شد شما دیر از خواب «بی‌دار» شوید ننگ می‌فرستم و همین جا تکذیب می‌کنم که پلنگ ایرانی به خاطر بی‌توجهی ما مردم آزاد و ظلم‌ستیز نیست که در خطر انقراض قرار گرفته که به خاطر این حکومت آخوندیه. ننگ به او…

اینم دلیل تاسفم بود. به گفته‌ی یه دوست: برو مرد شو…

زن به دنیا نمی‌آید، زن می‌شود

یه نکته رو باید بگم و اون جمله‌ی معروف نویسنده‌ی کتاب «جنس دوم» (سیمون دوبوار) هست که می‌گه: «زن به دنیا نمی‌آید، زن می‌شود». چیزی جز این نیست. روزای نخستی که مجله‌ی هستیا (موضوع حقوق زنان) چاپ می‌شد یه خانم دانشجویی با عصبانیت به سمت من اومد و گفت: «حقی از ما ضایع نشده. اگر هم شده باشه نیازی به وکیل و وصی نداریم». چی باید می‌گفتم. چه باید می‌کردم. یاد جمله‌ی دوست خوبم و یکی از فعال‌های حقوق زنان (مریم بهرمن) افتادم که درباره‌ی روند فعالیت کمپین یک میلیون امضا (تغییر برای برابری) می‌گفت: «این کار کمپین مثل اینه که یه سری آدم که سال‌هاست خوابند رو با سر و صدای زیاد از خواب بیدار کنیم و بهشون بگیم بدوید. اونا هم به سرعت می‌دوند اما آخرش چی؟» راست می‌گه. این جریان باید به آرامی توی بطن وجودی هر مرد و زنی شکل بگیره. حقوق زن متاسفانه با توجه به آموزه‌های دینی پربار و فرهنگ سرشاری که داریم در حد یه شعار باقی مونده و بدتر از اون این نابرابری یه موضوع فراگیر (اپیدمی) شده. اکنون توی مرحله‌ی از خواب برخواستن ناگهانی هستیم و نتیجه‌اش می‌شه واکنش اون دختر دانشجو. مسئله‌ی زن و حق و حقوق اون رو من نباید بخوام. این رو خودش باید بخواد، نه من. برگردیم سر جمله‌ی سیمون دوبوار: زن تا وقتی توان درک این نابرابری رو نداشته باشه، ازش راضی هست. باید آهسته و با دلیل اون رو با حق و حقوق‌اش آشنا کرد. نباید فراموش کرد که حق و حقوق اون رو نه من و نه هیچ مرد دیگه‌ای نباید به اون بدیم. اون خودش باید بخواد…

 


عجب

نخستین بار در سن 18 سالگی یعنی حدود دی ماه سال 1381 برای گرفتنش تلاش کردم. به خاطر درگیری‌های کنکور به تابستون (بعد از کنکور) انداختمش اما تلاش من این‌جوری بی‌نتیجه موند که نخونده بودم. آقای سرباز به من گفت که برای امتخان ساعت 10 بیا. داشتم می‌رفتم که گفت تو ساعت 10:15 هم بیای راهت می‌دیم. ساعت 10 اونجا بودم اما اون سرباز نبود. گفتن که بی‌خود کرده همچین حرفی زده. دیر اومدی. خب نشد دیگه… بار بعد گواهی اشتغال به تحصیلم مهلتش گذشته بود و چند بار بعد به یه بهانه‌ای امتحان ندادم: یه بار نداشتن عکس، یه بار تعطیلی راهنمایی رانندگی و …

گذشت و گذشت تا نظام گواهی‌نامه تغییر کرد و همه چیز دگرگون شد. سال 1384 رفتم و در یک آموزشگاه ثبت‌نام کردم. کلاس رفتم، آیین‌نامه درس دادند، آچار پیچ‌گوشتی رو نشونمون دادند و … آخرش هم یه آزمون گرفتند تا یه برای آزمون اصلی آماده بشیم. قبول شدم. رفتم برای ماشین سواری. یارو گفت که رانندگی بلدی؟ گفتم بله. گفت که پس من برات حضور می‌زنم فقط یه بار بیا هم برات امضا کنم و هم یه چند تا نکته‌ی ریز رو بهت یاد بدم. گذشت و موقع آزمون اصلی شد. یه روز رفتم آزمون گفتند تو که ثبت‌نام نکردی، یه روز دیگه گفتند جا نداریم و … تا این که روزی رسید که بهانه‌ای نبود. رفتم گفتند که ای بابا تو نخست باید آزمون عملی رانندگی بدی و …
بازم گذشت. پارسال به اصرار خانواده و دوستان رفتم و آزمون آیین‌نامه دادم. رد شدم. به شکل خنده‌آوری رد شدمCry اما به تازگی متوجه شدم که من چند وقت دیگه بیشتر دانشجو نیستم و اگه گواهی‌نامه نگیرم دیگه رفته تا … عزمم را جزم کردم و با سری پر شور رفتم اون‌جا با نهایت تعجب دیدم که من فقط 5 تا گواهی اشتغال به تحصیل از سال 84 تا کنون پیش این آموزشگاه دارم. با یه حساب سر انگشتی 2 برابر این هم تو خونه دارم. یعنی حدود 15 بار برای گرفتن گواهی‌نامه تلاش کردم و تنها یک بار در آزمون نتیجه نگرفتم. بگذریم فردا هم می‌خوام تلاش کنم.

نوشته شده در تاریخ 24 آبان 1389: من فردای اون روز توی امتحان موفق شدم و گواهی‌نامه گرفتم. یه گواهی‌نامه‌ی خیلی خیلی تاریخی.


یاران خاتمی!!!

لازمه به این همه آدمی که درخواست نامزدی شما رو دارند مرور 100 باره‌ی تاریخ معاصر ایران رو یادآوری کنم.
احمدی‌نژاد هم از سر این ملت زیاده. این مردم چه می‌فهمن آزادی و جمهوری و اخلاق و سیاست و عدالت و عقلانیت و مدیریت چیه؟؟؟؟؟
حضور شما نتیجه‌ای بهتر از دور دوم نامزدی شما نداره… یه ملتی که با عکس رجایی و چهارتا حرف صدتا یه غاز به آرمان‌های اصلاحات -هر چند که کج‌روی داشته باشه- خیانت می‌کنن و هر آن چه که سال‌ها شما پنبه بودید می‌ریسند. اینا طاقت تحمل اصلاحات ساختاری ندارن…. اینا هنوز تو فکر اینن که پول نفت رو بذارن سر سفرشون.
این از مردم. بازم نیاز به یادآوری هست؟
خودتون هم بارها از یارانی که فقط و فقط دردسرساز بودند گفته‌اید. دیگه نزدیک‌تر از برادرتون نیست که کمر بسته بود اصلاحات رو از زیر تیغ بگذرونه و گذروند. بازم یادآوری کنم؟
قربون روشنفکرنماهامونم بریم که گل سرسبدشون اکبر گنجی هست. می‌خواد تمام خائن‌ها رو معرفی کنم؟
دانشجوها رو هم نکنه جزء یاراتون می‌دونید؟ افشاری یا باطبی؟ دفتر تحکیم یا …؟ واقعن فراموش کردید آخرین 16 آذر رو؟ 16 آذر 83.
شما دوباره می‌خواید با طناب پوسیده برید تو چاه؟ تو دولت شما هر کسی ساز خودش رو می‌زد. شما هم صبورانه تحمل می‌کردید.
رئیس جمهور پیشین! به خدا قسمتون می‌دم که نیاید. اینا همش هیجان هست. والله قسم که چندماه نگذشته همه‌ی این کارها، التماس‌ها، خواهش‌ها رو فراموش می‌کنند و …
خواهش می‌کنم. تا کی باید شما هزینه‌ی بی‌شعوری (چه اجتماعی و چه سیاسی) مردم و روشنفکرنماها رو بدید؟

تنیس‌باز

از اون‌جایی که من آدم جنتلمن و با کلاس و پول‌دار و … هستم، امشب ساعت 9 رفتم کلاس تنیس. توی زمین هتل هما. اسم مربی‌ام کورش حیدری هست. بعد از چند روز بد قولی و … دیدمش. بازم یادش رفته بود. بعد از عذرخواهی گفت که 30 دقیقه کار می‌کنیم بعدش اون می‌ره مهمونی… آموزش شروع شد. یه + کشید و گفت وسطش وایسم. توضیح داد که «تنیس یه ورزش فکری هست. بیشتر از اونی که بخوای فن خوبی برای ضربه داشته باشی، باید اون‌قدر باهوش و خلاق باشی که بفهمی کجا وایسی، چه جور بزنی و …». بعد طرز حرکت دست و حالت ایستادن برای Forhand زدن رو بهم یاد داد. وسط کار یه دفعه گفت که «آهان، حالا فهمیدم تو کی هستی…». منم وسط ژست زدم زیر خنده.

بگذریم. ورزش خوبه. هر ورزشی. من تو این 5، 6 سالی که ورزش نمی‌کردم با کلی مشکل جسمی و روحی رو به رو شده بودم. بنا دارم که برای سلامتی و شادابی تنیس رو شروع کنم…


I come back…

In these days that I was absent, I done:

1. Published 3 sites in tourism field and a political site: www.eslahtalaban.org

2. Any reformers couldn’t participate in 8th Iranian Parliament in Fars & Shiraz … 82 persons registered but only 5 persons accepted. Mr.Moafian (director of Fars reformers) had good static about this….

3. A good personal news that I will tell…


PRIVATE SANCTUM

  My private sanctum broken. someone has named Gholi broke this area… I don’t know what heshe want? Gholi written comments in my friend’s weblogs too. It is not important until Gholi wrote in a weblog that I created for my private sabctums. now, I wanna find how Gholi find my weblog:
Accidentally or he/she check us with professional equipments. Because I did not leave any info about myself. I use alias and didn’t introduce my weblog to anyone…
Why I can’t write for myself????????????


Magazins

1. I was publish 2 issues of Hastia magazine…

The topic was about “women in Islamic tought”. In the first issue wrote opinion of Imam Khomeini and Ali Khamenei and in the second issue wrote about MohammadHossein Fazlollah’s opinion about women….

2. Ali Fotovvati and Sayad Sabet and I published first issue of Shabane (www.shabane.ir). It is printed and web-base magazine. It depended on students branch of Mosharekat party….

3. you can find me in www.javdan.info as soon as possible…

4. Javdan web-designing group, design a website for Navid Bazmandegan. It name is www.darchin.ir

5. Second issue of “3rd Mag” was published a day after the Iranian Security Agancy arrested Dr.Sohrab Razaghi. you can read it: www.3rdmag.net


سهراب رزاقی سیاه‌رودی / Sohrab Razzaghi Siahroudi

Sohrab Razaghi was arrested last night; he is the director of ICTRC (Volunteer Actors). Previously barred from studying, his arrest raises questions about the extent of pressure that CSO members in Iran must endure.

ادامه‌ی نوشته

برگه‌ها :1...789101112131415