:::: MENU ::::

چند قطعه برای «باران» نم نم

1

 

«سکوت سرشار از ناگفته‌هاست»

و تو سرشار از سکوت…

 

2

 

تو ساحری

ای یگانه

نه تو خود سحری

ای جادوی جاوید

 

3

 

در این اندیشه‌ام که

سبز شوم.

راستی، می‌دانستی جوانه زده‌ام؟

خنده‌ام می‌گیرد:

هنوز پشت لبم سبز نشده، جوانه زده‌ام…

«تو سحرم کردی»

وگرنه من کجا و جوانه کجا!

من از تمام در و دشت

تنها شقایق وحشی را می‌شناختم.

«تو سحرم کردی»

وگرنه من کجا و تلاطم دریا کجا!

من از دریا و خلیج

تنها تنگ بلوری سر سفره‌ی عید را می‌شناختم…

حالا می‌خواهی بروی؟ کجا؟

من کلید این قفل را در خاطره‌ی با تو بودن

گم کردم.

لااقل به این جوانه رحم کن…

 

برای بارانی‌ترین هوای زندگی، برای محبوب، برای آن که سرود: «دوستت دارم تنها واژه‌ای است که میلش را به تو دارم اما توان گفتنش را نه»، برای آن که وسعت بخشید مرا و قلبم را، برای آن که آموخت از او سادگی را، برای خورشید که مهر است و ماه


عکس‌هایی درباره‌ی صلح – Peace Photo

Peace photo gallery

Peace photo gallery
Peace photo gallery

Peace photo gallery
Peace photo gallery

Peace photo gallery
Peace photo gallery

Peace photo gallery
Peace photo gallery

Peace photo gallery
Peace photo gallery

Peace photo gallery
Peace photo gallery

Peace photo gallery
Peace photo gallery

Peace photo gallery
Peace photo gallery

Peace photo gallery
Peace photo gallery

Peace photo gallery
Peace photo gallery

Peace photo gallery
Peace photo gallery

Peace photo gallery
Peace photo gallery

Peace photo gallery
Peace photo gallery

Peace photo gallery
Peace photo gallery

Peace photo gallery
Peace photo gallery

Peace photo gallery
Peace photo gallery

Peace photo gallery
Peace photo gallery

Peace photo gallery
Peace photo gallery

Peace photo gallery
Peace photo gallery

Peace photo gallery

Image

Peace photo gallery

Peace photo gallery
Peace photo gallery

Peace photo gallery
Peace photo gallery

Peace photo gallery
Peace photo gallery

Peace photo gallery
Peace photo gallery

Peace photo gallery
Peace photo gallery

Peace photo gallery
Peace photo gallery

Peace photo gallery
Peace photo gallery

Peace photo gallery
Peace photo gallery

Peace photo gallery
Peace photo gallery

Peace photo gallery
Peace photo gallery

Peace photo gallery
Peace photo gallery

Peace photo gallery
Peace photo gallery

Peace photo gallery
Peace photo gallery

Peace photo gallery
Peace photo gallery

Peace photo gallery
Peace photo gallery

Peace photo gallery
Peace photo gallery

Peace photo gallery
Peace photo gallery

Peace photo gallery
Peace photo gallery

Peace photo gallery
Peace photo gallery

Peace photo gallery
Peace photo gallery

Peace photo gallery
Peace photo gallery

Peace photo gallery
Peace photo gallery

Peace photo gallery
Peace photo gallery

Peace photo gallery
Peace photo gallery

Peace photo gallery
Peace photo gallery

Peace photo gallery

Image


روز جهانی صلح

Jeremy Gilley

جرمی گیلی – عکس از خبرگزاری اسوشیدپرس (فریدون آریا)
یه نفر به نام «جرمی گیلی» (Jeremy Gilley) یه فیلم درباره‌ی صلح ساخته به نام «روز پس از صلح» (The Day After Peace). این فیلم با هم‌یاری شبکه‌ی خبری بی.بی.سی ساخته شده و به گفته‌ی تارنمای رسمی (Peace One Day) نتیجه‌ی 10 سال تلاش صلح‌دوستانه‌ی جرمی برای گنجاندن روز جهانی «بدون خشونت – آتش‌بس» در تقویم سازمان ملل است.
جرمی بنیان‌گذار موسسه‌ی «یک روز صلح» (Peace One Day) هم هست. او در سال 1969 در انگلیس به دنیا آمد. در سال 1998 تصمیم شروع به جمع‌آوری اطلاعات درباره‌ی صلح کرد. در این راستا او با «ماری رابینسون» (Mary Robinson) کمیسار حقوق بشر سازمان ملل، عامر موسی (Amre Moussa) دبیرکل اتحادیه‌ی عرب، سیمون پرس (Shimon Peres) برنده‌ی جایزه‌ی صلح نوبل، اسکار سنچز (Oscar Arias Sanchez) رئیس جمهور کاستاریکا و برنده‌ی جایزه‌ی صلح نوبل، نلسون ماندلا (Nelson Mandela) و کوفی عنان (Kofi Annan) صحبت کرد و توانست با همکاری خانواده و دوستان (تماس تلفنی و فرستادن نامه به سازمان ملل) و هفت بار سفر به سراسر دنیا، در سال 2001 با همراهی دولت کاستاریکا و انگلستان روز جهانی صلح در تقویم ثبت شد.
یه آلبوم عکس با موضوع صلح درست کردم. از این‌جا ببینید.
Peace photo gallery

Peace photo gallery
Peace photo gallery

Peace photo gallery
Peace photo gallery

Peace photo gallery

احمدی‌نژاد، پیشینه‌ی پنهان رهبر تندرو ایران

به گفته‌ی فرنگیس محبی «هدف ناجی پیدا کردن پاسخی به این سوال بوده که چگونه شخصیتی نسبتن ناشناخته، توانسته در برابر قدرت‌های بزرگ سیاسی در ایران بایستد و آن‌ها را شکست دهد و اکنون با وجود مخالفت‌های داخلی و خارجی چگونه حکومت می‌کند؟»
احمدی‌نژاد، پیشینه‌ی پنهان رهبر تندرو ایران

احمدی‌نژاد، پیشینه‌ی پنهان رهبر تندرو ایران. نوشته‌ی کسری ناجی
احمدی‌نژاد، پیشینه‌ی پنهان رهبر تندرو ایران

کسری ناجی
بخوانید از خود کسری ناجی:
  • من و همسرم (فرانسیس هریسون، خبرنگار سابق بی.بی.سی در تهران)، کارمان در تهران تمام شده بود و می‌خواستیم پس از 12 سال کار در خارج از بریتانیا به لندن بازگردیم. این مساله هم‌زمان با پایان کار کتاب رخ داد. درست است که پایان نگارش کتاب مدت کوتاهی پیش از خروج ما از ایران صورت گرفت اما این کتاب تاثیری در تعیین زمان خروج ما از ایران نداشته است.
  • تعبیر محو اسراییل از نقشه جهان برای نخستین بار نه توسط احمدی نژاد که در سال‌های اول انقلاب توسط آیت الله (امام) خمینی رهبر انقلاب مطرح شد، ولی در آن زمان شرایط انقلابی کشور و وجود موضوعات مهم‌تر درباره‌ی ایران موجب شد تا این مساله به تیتر نخست رسانه‌های جهان تبدیل نشود و کسی به آن توجه نکند.
  • در حال حاضر ایران قصد ساخت بمب را ندارد و فقط می‌خواهد به توانایی ساخت آن در هر زمان و شرایطی دست یابد.
  • شرایط ناگوار پس از جنگ هشت ساله، مرگ و مجروحیت صدها هزار ایرانی در جنگ با عراق و حمایت کامل دولت‌های غربی از رژیم صدام حسین در جنگ علیه ایران، حکومت تهران را متقاعد ساخت که برای دفاع از خود در بحران‌های آینده به فناوری نظامی هسته‌ای روی آورد.
  • سیاست خارجی ایران بر آزار دادن آمریکا بنا شده.
  • معتقدم رییس جمهوری ایران از یک سو تنها کسی است که قادر است روابط تهران و واشنگتن را به بن بست بکشاند و از سوی دیگر تنها کسی است که قادر است به بن بست این روابط خاتمه دهد. شاید این بدان جهت است که احمدی نژاد دکترای مدیریت ترافیک دارد!
  • وقتی برای جمع آوری اطلاعات لازم به «ارادان» (روستای زادگاه احمدی‌نژاد) رفتم، دیدم همه جا را گرد فقر و فراموشی گرفته. مغازه‌ها بسته‌اند. روستا خالی از سکنه‌ی جوان است و مردم به شدت از دولت احمدی نژاد سرخورده هستند. رییس جمهوری ایران به بهای تبدیل شدن به قهرمانی بنیادگر در خاورمیانه‌ی عربی و کشورهای مسلمان، حمایت و محبوبیت مردمی را در کشور از دست می‌دهد.
  • احمدی‌نژاد در دو سال اول حکومتش حدود ۸۰ میلیارد دلار از درآمد نفتی کشور را هزینه طرح‌های کوچک اما مردم‌پسند در سراسر کشور کرده که در نتیجه آن تورم قیمت‌ها به طرز سرسام آوری افزوده شده و کشوری که پس از عربستان سعودی بزرگترین صادر کننده‌ی نفت است مجبور شده در زمانی که نفت در بالاترین قیمت خود قرار دارد، بنزین را برای مصرف داخلی سهمیه‌بندی کند.
  • سفرهای پشت سرهم احمدی‌نژاد به مناطق دورافتاده و قول‌هایی که او در این سفرها به مردم شهرستان‌ها و روستاها می‌دهد از جمله افزایش بودجه‌های عمرانی و بهبود اوضاع، هواداران او را در این مناطق بیشتر کرده که می‌تواند، در صورت شرکت او در انتخابات ریاست‌جمهوری بعدی، کمکش کند.
  • زمانی که انتخابات در ایران بود ما شناختی از آقای احمدی‌نژاد نداشتیم. ما که می‌گویم، منظورم روزنامه‌نگارانی بود که در ایران بودیم و شاهد این مبارزات انتخاباتی در تهران بودیم. کسی ایشان را نمی‌شناخت، انتظار نداشتیم ایشان برنده‌ی انتخابات بشوند، چه برسد به اینکه با هفده میلیون رأی انتخاب شوند. بعد هم که ایشان رئیس جمهور شد و در حکومت قرار گرفت، اظهارات و سیاست‌های جنجالی ایشان باعث شد که بیشتر لازم باشد که نگاهی به گذشته‌ی ایشان بکنیم تا بدانیم این سیاست‌ها و این اظهارات در واقع ریشه در کجا دارد.
  • ایشان در مقطعی بسیارحساس رئیس جمهور ایران است. در ایران صحبت از جنگ است و کسی که سکان را به دست گرفته، به نظر می‌آید که چندان نگران نیست که کشور دوباره دست‌خوش یک جنگ ویرانگر دیگر بشود. شرایط، شرایط حساسی است. لازم بود که نگاه بیشتری بشود به آقای احمدی‌نژاد، به گذشته و سابقه‌ی ایشان و به سیاست‌های ایشان، تا شاید بهتر بفهمیم که این سیاست‌ها ریشه در کجا دارد و کجا داریم می‌رویم.
  • پدر آقای احمدی‌نژاد، روزها ساعت پنج و شش صبح، ایشان را بلند می‌کردند برای نماز صبح، بعد هم نیم ساعت، یک ساعت کلاس قرائت قرآن و درس قرآن داشتند. در واقع در تمام این صحبت‌ها، معلوم بود که در خانه‌ی ایشان قرآن‌خوانی و درس قرآن، کاملا جدی گرفته می‌شد، و اینکه آدم‌های خوش‌نامی در محله و در دهکده‌شان بودند.
  • این که چطور به قدرت رسید خودش جای صحبت زیادی دارد. دوستان ایشان می‌گویند که انتخاب ایشان نتیجه‌ی معجزه‌ی هزاره‌ی سوم بود. من باور ندارم. من فکر می‌کنم انتخاب ایشان بیشتر نتیجه‌ی فعالیت‌های بسیج و سپاه بود و این که ما می‌دانیم که مثلا آقای ذوالقدر معاون فرمانده‌ی سپاه، در یک سخنرانی‌ که حدودا یکی دو هفته بعد از انتخابات بود، صحبت از این کردند که سپاه و جناح راست باید به صورت پیچیده و چندلایه عمل می‌کردند تا آقای احمدی‌نژاد انتخاب شود. معلوم بود که فعالیت‌های زیادی از طریق سپاه و بسیج شده است. همچنین از طریق روحانیونی که شاگردان آقای مصباح یزدی بودند در اقصی نقاط کشور و دهکده‌های دور افتاده فعالیت می‌کردند و به هر حال این طور شد که شد. البته حرف‌های زیادی است در مورد این که چطور آقای احمدی نژاد انتخاب شد و این حرف‌ها را فقط من نمی‌گویم، در واقع حرف‌هایی است که مختص به مخالفان هم نیست، کسانی این صحبت‌ها را می‌کنند که ستون‌های این انقلاب و رژیم در ایران هستند؛ افرادی مانند آقای رفسنجانی و آقای کروبی.
  • این که مردم در واقع به چه کسی می‌خواستند رأی بدهند و چقدر تمایل داشتند. این صحبت‌ها و محاسبات هست، ولی نکته این است که هفده میلیون رأی برای آدمی که شناخته شده نبود، در سطح کشور ایران از کجا آمده است؟ دوم این که هیچ یک از گروه‌های سیاسی در ایران از آقای احمدی‌نژاد حمایت نکردند. سوم اینکه هیچ یک از روزنامه‌ها در ایران از ایشان حمایت نکردند. حتا گروه‌ها و اجتماعاتی که خود آقای احمدی‌نژاد تشکیل داده بود، این‌ها به آقای احمدی‌نژاد رأی ندادند. حالا چگونه هفده میلیون رأی به ایشان داده شده، جای بحث و جای بررسی دارد و در این بررسی‌ها حرف‌های زیادی هست.
  • ایشان به شدت یک آدم مذهبی‌ است. از خانواده‌ای مذهبی بیرون آمده، اعتقاد شدید مذهبی دارد و در این میان اعتقاد خیلی عمیقی به این دارد که بازگشت و برگشت امام زمان زودهنگام خواهد بود، زودتر از آنی خواهد بود که خیلی‌ها انتظار دارند. این مسائل، روی فعالیت‌های ایشان هم تأثیر می‌گذارد. من یادم هست، تقریبا یک سال پیش، ایشان در یکی از این سفرهای شهرستانی‌شان در کرمان صحبت می‌کردند، در سخنرانی‌شان گفتند که بنا به اطلاعاتی که ایشان دارند، نیروهای آمریکایی در عراق در به در دنبال پیدا کردن امام زمان هستند، دنبال آدرس ایشان هستند که از برگشت ایشان جلوگیری کنند، یا حتی گفته بودند که آمریکایی‌ها یک پرونده‌ی قطوری دارند در مورد امام زمان و دنبال ایشان هستند که کار را به گفته‌ی ایشان تمام کنند. این صحبت‌ها برای من و شما عجیب و حتی خنده‌دار است، اما برای ایشان و برای افرادی که از ایشان حمایت می‌کنند و این‌طور افکار را دارند، مسأله جدی است و این مسأله‌ی سادگی ایشان نیست، مسأله‌ی اعتقادات مذهبی ایشان است.
  • اولا که اعتماد به نفس زیادی دارد، حتی آن جایی که نباید داشته باشند و این اعتماد به نفس عجیب و غریب گاهی باعث مشکلات می‌شود. نکته‌ی دوم این که ایشان به صورت ایدئولوژیک و مذهبی به شرایط نگاه می‌کند وهمان طور که گفتم، آدمی به شدت مذهبی است، با اعتقاد به این که امام زمان به زودی برخواهد گشت، زودتر از آن که خیلی‌ها فکر می‌کنند. این باعث شده که ایشان فکر کنند که فرصت زیادی شاید ندارد. تمام کارها با عجله صورت می‌گیرد. تصمیم‌گیری‌ها بدون بررسی لازم با عجله‌ صورت می‌گیرد و این مشکلات زیادی را در ایران خلق کرده است.
  • به نظر من آقای احمدی‌نژاد و حامیان ایشان از جمله آقای خامنه‌ای نگاهی منفی به شانزده سال قبل از انتخاب آقای احمدی‌نژاد در اداره‌ی کشور طی ریاست جمهوری آقای رفسنجانی و آقای خاتمی دارند. فکر می‌کنم که آقای احمدی‌نژاد و دوستانشان می‌خواهند انقلاب را زنده کنند، در صورتی که آقای خاتمی و آقای رفسنجانی می‌خواستند کشور را بسازند. مسأله این بود که می‌گفتند که انقلاب شده و اسلام حاکم شده، الان موقع بازسازی‌ است. الان موقع ساختن کشور و تبدیل کشور به یک الگوی مترقی و پیشرفته‌ی اسلامی است. ولی آقای احمدی‌نژاد و دوستانشان این را قبول ندارند. مسأله‌ی زنده نگه داشتن انقلاب است. به همین دلیل هم هست که از نظر اقصادی ما در شرایط بسیار سختی قرار گرفتیم و این علی‌رغم درآمد بی‌سابقه‌ی ایران است از صادرات نفت با این قیمت بالای نفت است
اما بخوانید از بی.بی.سی:
  • به نوشته ناجی، اظهارات احمدی‌نژاد از جمله هاله‌‌نور در سازمان ملل متحد یا اینکه «سربازان آمریکایی‌ در عراق در به در دنبال امام زمان هستند تا او را از بین ببرند» یا تصمیم او در دوران شهرداری تهرانش که بزرگراهی را برای بازگشت امام زمان بسازد، که از نظر بسیاری تعجب‌آور و شاید مضحک است، از نظر احمدی‌نژاد و هم‌فکرانش واقعیتی مسلم است که ریشه در اعتقادات عمیق آنان دارد.
  • اعتقاد عمیق به بازگشت قریب‌الوقوع امام غایب، باعث شده که این فکر در مقامات دولت فعلی تقویت شود که تا بازگشت امام فرصت زیادی ندارند. از این رو تمام کارها و تصمیم‌گیری‌ها با عجله و بدون بررسی لازم صورت می‌گیرد که در بسیاری از موارد باعث خلق مشکلات زیاد برای ایران می‌شود. از آن گذشته دید انقلابی احمدی‌نژاد باعث شده که برخلاف دولت‌های قبلی که سعی در بازسازی کشور داشتند، دولت او سعی‌اش زنده نگاه داشتن انقلاب باشد.
  • نویسنده کتاب معتقد است که سیاست ستیزه‌جوئی با جهان که از زمان به روی کار آمدن احمدی‌نژاد سیاست رسمی دولت ایران شده، ایران را در مسیری قرار داده که روز به روز از قسمت عمده‌ای از جامعه‌ی جهانی فاصله می‌گیرد و در نهایت به تنهایی و انزوای ایران منجر خواهد شد که در شرایط بین‌المللی امروز بسیار خطرناک است.
  • آن چه که می‌توان از داستان احمدی‌نژاد در کتاب ناجی نتیجه‌گیری کرد این است که ظهور شخصیت‌هایی همانند او باید غرب را تشویق کند که سعی جدی در کاستن تنش‌ها با حکومت تهران داشته باشند. بهبود روابط واشنگتن با تهران نه تنها وضع تمام منطقه را بهبود می‌بخشد، بلکه باعث پایان یافتن دوران شخصیت‌هایی چون احمدی‌نژاد خواهد شد که قدرت و اعتبارشان در ستیزه‌جوئی است.

چند نکته

2. این یک کتاب خوب برای بچه‌های خوب درباره‌ی صلح…
3. بیاید یه کم به فکر باشیم. یه سازمان بزرگ حاضره این همه پول بده که خراب‌کاری‌ها، درست بشه ولی ما تو یک قدمی خودمون، داریم با دستای خودمون همه چی رو خراب می‌کنیم. متاسفم برای خودمون با این همه ادعا. بله، همه‌ی ما مسلمونیم ولی نمی‌دونم این اسلامی که ما گرویدیم بهش از کدوم قوطی عطاری در اومده…. بماند. بیاید به خاطر هر چیز مقدسی که داریم یه ذره به فکر غیر خودمون هم باشیم. بیاید پلنگ ایرانی رو از خطر انقراض نجات بدیم… اکنون متوجه شدید که چرا این حرف‌ها رو زدم. باید دیگران به فکر ما باشند. ما فقط بلدیم آسمون رو به زمین بدوزیم و مشکل چاله‌ی خیابون رو به دوش دولت و حکوت بیاندازیم. آقایون و خانم‌های محترم که امروز دیر برای سحر از خواب بیدار شدید.

من به عنوان یه مبارز علیه حکومت فاشیستی اسلامی از شما پشتیبانی می‌کنم و برای اعتراض به حکومت آخوندی ایران به خاطر این که باعث شد شما دیر از خواب «بی‌دار» شوید ننگ می‌فرستم و همین جا تکذیب می‌کنم که پلنگ ایرانی به خاطر بی‌توجهی ما مردم آزاد و ظلم‌ستیز نیست که در خطر انقراض قرار گرفته که به خاطر این حکومت آخوندیه. ننگ به او…

اینم دلیل تاسفم بود. به گفته‌ی یه دوست: برو مرد شو…

زن به دنیا نمی‌آید، زن می‌شود

یه نکته رو باید بگم و اون جمله‌ی معروف نویسنده‌ی کتاب «جنس دوم» (سیمون دوبوار) هست که می‌گه: «زن به دنیا نمی‌آید، زن می‌شود». چیزی جز این نیست. روزای نخستی که مجله‌ی هستیا (موضوع حقوق زنان) چاپ می‌شد یه خانم دانشجویی با عصبانیت به سمت من اومد و گفت: «حقی از ما ضایع نشده. اگر هم شده باشه نیازی به وکیل و وصی نداریم». چی باید می‌گفتم. چه باید می‌کردم. یاد جمله‌ی دوست خوبم و یکی از فعال‌های حقوق زنان (مریم بهرمن) افتادم که درباره‌ی روند فعالیت کمپین یک میلیون امضا (تغییر برای برابری) می‌گفت: «این کار کمپین مثل اینه که یه سری آدم که سال‌هاست خوابند رو با سر و صدای زیاد از خواب بیدار کنیم و بهشون بگیم بدوید. اونا هم به سرعت می‌دوند اما آخرش چی؟» راست می‌گه. این جریان باید به آرامی توی بطن وجودی هر مرد و زنی شکل بگیره. حقوق زن متاسفانه با توجه به آموزه‌های دینی پربار و فرهنگ سرشاری که داریم در حد یه شعار باقی مونده و بدتر از اون این نابرابری یه موضوع فراگیر (اپیدمی) شده. اکنون توی مرحله‌ی از خواب برخواستن ناگهانی هستیم و نتیجه‌اش می‌شه واکنش اون دختر دانشجو. مسئله‌ی زن و حق و حقوق اون رو من نباید بخوام. این رو خودش باید بخواد، نه من. برگردیم سر جمله‌ی سیمون دوبوار: زن تا وقتی توان درک این نابرابری رو نداشته باشه، ازش راضی هست. باید آهسته و با دلیل اون رو با حق و حقوق‌اش آشنا کرد. نباید فراموش کرد که حق و حقوق اون رو نه من و نه هیچ مرد دیگه‌ای نباید به اون بدیم. اون خودش باید بخواد…

 


چندی درباره‌ی زن

یه نماهنگ به نام، «به نام زن» از یه خواننده به نام «فریناز». جالبه… منو یاد جمله‌ی معروف نویسنده‌ی کتاب جنس دوم (سیمون دوبووار) می‌اندازه که می‌گه: «زن، زن نبود. زن شد». درسته، اگه من مدعی حقوق زنان هستم دردی رو از اونا دوا نمی‌کنه. اگه من به خاطر مجله‌ی «هستیا» بارها و بارها تهدید شدم و تحقیر، دردی رو از مشکل‌های زنان حل نمی‌کنه. یادمه شماره‌ی 2 یا 3 هستیا که منتشر شد، یه خانم دانشجویی بهم گفت که ما هیچ مشکلی نداریم. یادتون باشه که وقتی تبعیض نهادینه بشه، رفع اون می‌شه جلوی مردم وایسادن و حقشون رو ضایع کردن. زنان جامعه‌ی ما تا وقتی با مشکل بر نخوردن، درکی از این تبعیض ندارند. خیلی از اونا تنها مشکل فعلی خودشون رو مسئله‌ی پوشش یا خیلی مسئله‌های پیش پا افتاده‌ی دیگه می‌دونند. به قول یه دوست خوب و فعال تو این زمینه (مریم بهرمن)، در مورد کمپین می‌گفت ما با این کارامون داریم اوضاع زندگی زنان رو بیشتر به هم ریخته می‌کنیم تا سر و سامان بدیم . اوضاع اونا مانند آدم‌هایی هست که خواب هستند و ما با سر و صدای وحشت‌ناکی اونا رو از خواب بیدار می‌کنیم و می‌گیم فلان کار رو بکن. اونم گیج و منگ یه کاری می‌کنه و بعد می‌بینه اوضاع بهتر نشد که نشد. بابا مشکل زنان نه دولت هست، نه اسلام و نه … . مشکل خود زن هست. من به عنوان یه فعال تو این زمینه نه به کمپین معتقدم (یه روز کامل می‌نویسم چرا) و نه با شعارهای کسانی مثل شیرین عبادی (هر چند که اگه اون و تلاش‌هایش نبود هیچ حرکتی شکل نمی‌گرفت). مشکل فرهنگی هست رفقا. فرهنگی…

عجب

نخستین بار در سن 18 سالگی یعنی حدود دی ماه سال 1381 برای گرفتنش تلاش کردم. به خاطر درگیری‌های کنکور به تابستون (بعد از کنکور) انداختمش اما تلاش من این‌جوری بی‌نتیجه موند که نخونده بودم. آقای سرباز به من گفت که برای امتخان ساعت 10 بیا. داشتم می‌رفتم که گفت تو ساعت 10:15 هم بیای راهت می‌دیم. ساعت 10 اونجا بودم اما اون سرباز نبود. گفتن که بی‌خود کرده همچین حرفی زده. دیر اومدی. خب نشد دیگه… بار بعد گواهی اشتغال به تحصیلم مهلتش گذشته بود و چند بار بعد به یه بهانه‌ای امتحان ندادم: یه بار نداشتن عکس، یه بار تعطیلی راهنمایی رانندگی و …

گذشت و گذشت تا نظام گواهی‌نامه تغییر کرد و همه چیز دگرگون شد. سال 1384 رفتم و در یک آموزشگاه ثبت‌نام کردم. کلاس رفتم، آیین‌نامه درس دادند، آچار پیچ‌گوشتی رو نشونمون دادند و … آخرش هم یه آزمون گرفتند تا یه برای آزمون اصلی آماده بشیم. قبول شدم. رفتم برای ماشین سواری. یارو گفت که رانندگی بلدی؟ گفتم بله. گفت که پس من برات حضور می‌زنم فقط یه بار بیا هم برات امضا کنم و هم یه چند تا نکته‌ی ریز رو بهت یاد بدم. گذشت و موقع آزمون اصلی شد. یه روز رفتم آزمون گفتند تو که ثبت‌نام نکردی، یه روز دیگه گفتند جا نداریم و … تا این که روزی رسید که بهانه‌ای نبود. رفتم گفتند که ای بابا تو نخست باید آزمون عملی رانندگی بدی و …
بازم گذشت. پارسال به اصرار خانواده و دوستان رفتم و آزمون آیین‌نامه دادم. رد شدم. به شکل خنده‌آوری رد شدمCry اما به تازگی متوجه شدم که من چند وقت دیگه بیشتر دانشجو نیستم و اگه گواهی‌نامه نگیرم دیگه رفته تا … عزمم را جزم کردم و با سری پر شور رفتم اون‌جا با نهایت تعجب دیدم که من فقط 5 تا گواهی اشتغال به تحصیل از سال 84 تا کنون پیش این آموزشگاه دارم. با یه حساب سر انگشتی 2 برابر این هم تو خونه دارم. یعنی حدود 15 بار برای گرفتن گواهی‌نامه تلاش کردم و تنها یک بار در آزمون نتیجه نگرفتم. بگذریم فردا هم می‌خوام تلاش کنم.

نوشته شده در تاریخ 24 آبان 1389: من فردای اون روز توی امتحان موفق شدم و گواهی‌نامه گرفتم. یه گواهی‌نامه‌ی خیلی خیلی تاریخی.


گاف جدید

متکی جان! meter نه metre و square هست نه squar. اونی که شما نوشتید پینگلیش هست نه انگلیسی. آفرین گوگولی مگولی. نمره‌ی کار عملی‌ات که صفره ولی تو دیکته اگه ترشی نخوری یه چیزی می‌شی. نمره‌ات تو دیکته 15 هست.
پ.ن:
به تارنمای وزارت امور خارجه بروید و متن زیر رو بخوانید.
Ministry of Foreign Affairs, Islamic Republic of Iran  www.mfa.gov.ir.jpg

گاف بزرگ

 

آزمایش موشکی سپاه

آزمایش موشکی سپاه – خبرگزاری فرانسه

BBC: The two images show marked differences. The top photograph shows one of the missiles still in its launcher after apparently failing to fire from a desert launch pad. In the bottom image four missiles take off.

 

بی بی سی: این دو عکس تفاوت‌هایی با هم دارند. در عکس بالا یکی از موشک‌ها پس از پرتاب ناموفق هم‌چنان در سکوی خود ایستاده. در عکس پایین هر چهار موشک شلیک شده‌اند.

 

آزمایش موشکی سپاه

آزمایش موشکی سپاه
آزمایش موشکی سپاه

آزمایش موشکی سپاه

 


برگه‌ها :1...6789101112131415