:::: MENU ::::

www.scr.im

عمو ویکی پیر می‌گه: «مزاحم اینترنتی یک سوء استفاده‌کننده از سامانه‌های الکترونیکی هست برای ارسال پیام‌های نا‌خواسته». ساده‌شده‌ی گفته‌ی عمو ویکی می‌شه این که یه کسی (البته اون آدم باید خیلی خیلی بی‌کار باشه. توضیح می‌دم) ور داره بی‌خود و بی‌جهت و معمولن برای تبلیغ به ملتی که نمی‌شناسدشون رایانامه بفرسته.

این‌ها چه جوری کار می‌کنن:

نخست بگم که چرا اینا آدم نمی‌تونن باشن. خب چون پیدا کردن رایانامه کار ساده‌ای نیست و در ضمن این کار با ۱۰۰ تا ۲۰۰ تا رایانامه به درد نمی‌خوره. یه بار یه تبلیغی دیدم که ۱۰۰۰۰ تا رایانه رو می‌فروخت ۲۰۰۰۰ تومان… پس باید کار پر سود و ساده‌ای باشه. از موضوع دور شدیم. این نرم‌افزارها توی جاهایی که احتمال می‌دن رایانامه وجود داشته باشه می‌گردن و رایانامه‌ها رو ذخیره می‌کنن. پس اگه شما فرم نمایش رایانامه‌تون رو از حالت معمولی تغییر بدید اونا دیگه نمی‌تونن رایانامه‌ی شما رو پیدا کنن، چه برسه به ذخیره و فروش و ارسال رایانامه‌ی مزاحم. برامی نمونه:

[email protected] ==> XXXX [at] gmail [dot] com یا XXXX (at) gmail (dot) com یا  XXXX {at} gmail (.) com یا …

اما اگه این مزاحم‌ها اونقدر پیشرفته باشن که تمام این حالت‌ها رو در نظر بگیرن چی؟؟؟؟

 

SCR.IM

 

خب این‌جا هست که یه آدم خلاق (اوژ ریچارد، متولد فرانسه و به گفته‌ی خودش ۳۷۰۱۸ ساله) این ایده (scr.im) به ذهنش می‌رسه که اگه برای رایانامه‌ها هم یه کد امنیتی (Captcha یا Anti-spam) بذاریم اون وقت احتمال سرقتش کم می‌شه.

 

از SCR.IM چه جوری استفاده می‌کنن

 

خودش درباره‌ی دلیل این کارش می‌گه: «انجام این کار برام لذت‌بخش هست و در حقیقت یک بار می‌خواستم رایانامه‌ام رو تو توییتر به اشتراک بذارم اما هیچ راه پیدا نکردم که راضی‌ام کنه.»

اما این تارنما چه جوری عمل می‌کنه:

خیلی ساده هست. خودتون ببینید. این رایانامه‌ی منه.


فایرفاکس، یک روباه دوست‌داشتنی

۱. فایرفاکس یه مرورگر متن باز هست.

یعنی چی؟ تیم فایرفاکس برای اینترنت برنامه‌اش رو به صورت رایگان ارایه می‌کنه… اما نه صبر کنید. یه اتفاق دیگه هم می‌افته. هر کسی که بخواد می‌تونه تو توسعه‌ی این نرم‌افزار سهیم باشه. از ایده برای طراحی گرفته تا طراحی هسته‌ی اصلی. بیشتر توضیح خواهم داد…

۲. فایر فاکس زیر سیبیلی رد می‌کنه.

این یه تجربه‌ی شخصی هست. تارنما‌های بسیاری رو دیدم که از لحاظ کدنویسی مشکل داشتند اما فایرفاکس زیر سیبیلی مشکل رو رد می‌کنه و به خوبی تارنما رو نشون می‌ده. این برای طراح‌ها خوب نیست چون اگه با فایرفاکس تارنما طراحی کنند، مشکل‌های احتمالی رو نمی‌بینند اما از یه زاویه‌ی دیگه خیلی خوبه چون اگه بتونن فایرفاکس رو بین کاربرها جا بندازن، خرابکاری‌های احتمالی‌شون لاپوشونی می‌شه :)

۳. فایرفاکس با طعم ایرانی…

بله. فایرفاکس و خیلی از نرم‌افزارهای کدباز به خاطر ماهیت برنامه‌های کدباز، بخش فارسی رو هم به خوبی پشتیبانی می‌کنند و مثل مایکروسافت و گوگل و … دنیای اطلاعات بدون مرز رو فدای بازی‌های سیاسی دنیا نمی‌کنند. نخستین مرورگر فارسی (از سوی خود شرکت و نه کاربران)، فایرفاکس عزیز هست.

۴. فایرفاکس محبوب همه.

فایرفاکس با افزونه‌های بی‌شمار و جورواجورش هر سلیقه‌ای رو ارضا می‌کنه. فکر کنید که برید تو یه فروشگاه خیلی خیلی بزرگ و حق داشته باشید که بدون هیچ محدودیتی، هر چیزی رو و هر تعداد باری که دوست دارید به رایگان استفاده کنید. جالب این که هر چی بیشتر استفاده کنید، بیشتر به اون شرکت سود می‌رسونید. پس تا می‌تونید استفاده کنید. اصلن اصراف کنید. مصرف بی‌رویه. بی‌خیال شعار ملی «اصلاح الگوی مصرف» بشید… یا نه بهتره که الگوی مصرف خاصی برای استفاده از فایرفکس بریزید که مبتنی بر استفاده‌ی بی‌حد و مرز هست.

خوب یه آمار جالب رو ببینید تا بفهمید که چه می‌کنه این فایرفاکس (جای عادل فردوسی‌پور خالیه). قرمز ماله فایرفاکسه، سبز ماله IE هست، آبی ماله سافاری هست، نارنجی اپرا هست و سورمه‌ای هم نت‌اسکسپ هست. خدایی می‌بینید چه پیشرفتی داشته. ماشاالله بچه‌مون ظرف ۵ سال کولاک کرده. حال اصلی‌اش به اینه که پوز مایکروسافت رو به خاک مالونده. اینه که من رو بیشتر خوش‌حال می‌کنه :)

firefox - فایرفاکس

پ.ن.۰: حضرت والا مقام (سرور بنده و همه‌ی دنیای مجازی) چندی پیش امر فرمودند که «از همین تریبون اعلام می‌کنم که همه شما به جنبش ”فایرفاکسیان” دعوت هستید . ببینید نرم افزارهای کدباز و رایگان به خاطر این که از بودجه کمی برخوردار هستند امکان تبلیغ آن چنانی ندارند و ما به عنوان کسانی که از این محصولات استفاده می‌کنیم در جنبش‌های کد باز حداقل می‌تونیم برای این محصولات تبلیغ کنیم» و در همین راستا هم یه پوستر زشت طراحی کردند که من از همین جا دستشون رو می‌بوسم. شما هم دعوتید به این جنبش. در همون راستا من هم یه کارهایی کردم. این دو تا رو ببینید:

این برای اینه که بذارید یه جایی که ثابت هست:

<a href=”http://www.namnam.ir/”><img src=”http://namnam.ir/https://blog.namnam.ir/wp-content/uploads/2009/03/firefox.png” alt=” (Firefox) جنبش فایرفاکسی” width=”140″ height=”140″ border=”0″></a>

که این شکلی نشونتون می‌ده:

جنبش فایرفاکسی - firfox

و این یکی هم که خیلی باحاله برای اینه که بذارید قسمت بالا-راست وب‌نوشت یا تارنماتون:

<script language=’JavaScript’ type=’text/javascript’ src=’http://www.namnam.ir/images/stories/Other_Pics/firefoxr.js’></script>

یه هم‌چین چیزی بالا سمت راست وب‌نوشتتون هر جا برید هست:

جنبش فایرفاکسی - firefox

پ.ن.۱: البته مایکروسافت برای ویندوز XP یه بسته‌ی زبان ساخت که محیط ویندوز رو فارسی می‌کنه و گوگل هم «گوگل پارسی» رو بالا آورده. به واژه‌ی «بالا آورده» دقت کنید اما چون گوگل از رفقا هست و دست‌کم خراب‌کاری نمی‌کنه فقط به مایکروسافت انتقاد وارده.

پ.ن.۲: به گفته‌ی فایرفاکس فارسی: «چندی پیش بود که رقابت بین مرورگرها دومرتبه بالا گرفت. مرورگر مایکروسافت تازه جا خوش کرده بود و با خیال راحت در رده بالای جدول رقابتی مرورگرها جای گرفته بود که فایرفاکس و اپرا به معرکه وارد شدند. از طرفی اپرا با پشتیبانی مخابرات نروژ آغاز به کار کرد. هدف آن‌ها از اول معلوم بود. هسته‌ای پایدار با قابلیت‌های فراون که پس از نصب مستقیمن قابل استفاده بودند. برخلاف آن‌ها فایرفاکس یک پروژه کدباز (Open Source) بود که فقط با پشتیبانی شرکت موزیلا و با هدف هسته پایدار ولی دارای قابلیت‌های اساسی و هم‌چنین هزاران افزونه که پس از نصب مرورگر هر نوع آرزویی را برآورده می‌کنند.»


خوراک وب

تو این متن گونه‌های مختلف خوراک وب (فید) رو گذاشتم که می‌تونید ببینید و استفاده کنید:
  • خوراک وب (معمولی):

n a m n a m

رایانامه‌ی (email) خود را وارد کنید:

 

 


۱۳۸۸-۱-۱

فروردین:

عید و دید و بازدید و سعی در تحکیم یه رابطه. استعفا از شرکت ام.تی.آی (پیمان‌کار دست دوم ایرانسل که من سطح دوم شرکت بودم یعنی یه جورایی پیمان‌کار دست چهارم) که پذیرفته نشد. بازم دانشگاه. پیشنهاد هم‌کاری با شرکت جاودان از سوی یه سرمایه‌گذار.
اردی‌بهشت:
چاپ پی‌گیرانه‌ی «هستیا». دو بار تهدید به دعوت!!! به کمیته‌ی انظباطی. شروع حرفه‌ای طراحی تارنما با ۳ تارنمای نم‌نم، احمد قابل و یکی هم مال شرکت. ۱۹ام همین ماه گسست رابطه‌ی خیلی گسسته اما باز هم تلاش.
خرداد:
چاپ آخرین شماره‌ی «هستیا». ۱۴ام ماه تصمیم به ترک رابطه.خاموش کردن تلفن همراه و رسیدن به آرامش نسبی. امتحان پایان ترم. فحش به سر تا پای دانشگاه به خاطر این که مجبورم کردن یه ترم بیشتر بمونم.
تیر:
برگشتن به خونه. التماس و اجابت: رابطه‌ی دوباره… نه اون آدم بشو نیست. خداحافظ عزیز همیشه و هنوز. من و تو دوستای خوبی خواهیم بود. من یکی رو می‌خوام که منو برای خودم بخواد. هم‌دردی چند دوست. بازگشتم به سال‌های دور. نخستین محبوب: «حوصله‌ی بحث تکراری رو داری؟». خندید.
پایان پروژه‌ی لعنتی شرکت ام.تی.آی. دلم می‌خواست خودکشی کنم. اعصابم رو داغون کرده بود. ترکش‌های اون رابطه‌ی لعنتی هم ولم نمی‌کرد. تصمیم به عدم هم‌کاری با سرمایه‌گذار به خاطر شرایط تعیین شده از سوی وی برای هم‌کاری. توابع مختلط رو با دکتر امان (سخت‌گیرترین استاد گروه)، بدون رفتن سر کلاس و تنها با ۳ روز خوندن گرفتم ۱۶/۵. دلم می‌خواست امید ربیعی رو خفش کنم.
مرداد:
هنوزم خواهش و التماس: «دیگه دیر شده من تصمیم رو گرفتم». نخستین جلسه‌ی رسمی شرکت جاودان پس از بحث چند ماهه راجع به هم‌کاری که ما رو خیلی عقب انداخت. برای حفظ روحیه رفتم کلاس تنیس.
فست‌فود هات: اون دیوانه یه کار خارق‌العاده کرد. طوری که نزدیک ۱۰۰ نفر مشتری اون‌جا ما رو نگاه می‌کردن. به میهمان من حمله کرد. کتاب‌های من رو پاره کرد و نخستین و تنها هدیه‌ای که به من داده بود (یه کیف رایانه همراه) رو با تمام محتویاتش که مال اون نبود با خودش برد. داد زد: «تو زندگی‌ام رو خراب کردی». رفتم در خونشون و وسایلم رو پس گرفتم. هشدار دادم که اگه مزاحم بشه… چی کار می‌تونستم بکنم؟
شهریور:
کار و کار و کار. کار بی‌خود. کار الکی. از روزانه ۱۴-۱۳ ساعت کار شاید ۱ ساعتش مفید بود. روانم داغون بود. اون دیونه دست از سرم بر نمی‌داشت. کلافه بودم. پایان فاز ۱ تارنمای شرکت (Revealingpersia.com).
مهر:
رفتم شرکت پارس ریتون. کارهای خودم و شرکت رو انجام می‌دادم. خسته شده بودم از خونه. رفتیم خواستگاری: من و بابا و مامان. چیزایی شنیدم که من رو شیفته‌تر کرد به محبوبم: خانواده‌ای روشن و آگاه. من رو راحت‌تر از اونی که فکر می‌کردم پذیرفتند بی هیچ شرطی جز علاقه. رفتم دانشگاه برای انتخاب واحد. دکتر امید ربیعی: «تو که هنوز این‌جایی آقای نیکویی…» من: «اگه بذارین می‌رم». دلم می‌خواست بکشمش. هنوزم اون جمله‌اش (وقتی که «توابع مختلط»م رو به خاطر هیچ و پوچ داد ۸/۵ و نخستین درس افتاده رو تو تاریخ تحصیلم بهم تحمیل کرد و ۱ ترم زندگی من رو به باد داد) تو گوشمه: «به من هیچ ربطی نداره اگه شما تو قرعه‌کشی بانک ملت یه ریو برنده بشید. درس نخوندی آقای نیکویی». من از این دانشگاه خاطره‌ها دارم: یه ترم تعلیق، تهدید، درگیری. هیچ کدومش خوش نیست…
آبان:
مراسم ازدواج خواهر گلم. تصمیم گرفتم یه بلاگر حرفه‌ای بشم. هه هه هه هه هه هه هه.
آذر:
شب یلدای دوست داشتنی مثل هر سال.
دی:
امتحان پایان ترم. تولد من و هدیه‌ی همه. دستتون درد نکنه. تصمیم گرفتم کار سیاسی رو بر خلاف قولی که به پانی داده بودم دوباره شروع کنم. منطقی هست. پذیرفت. نخستین پی‌رپزی و نخستین شکست سیاسی ظرف چند روز رقم خورد: علی فتوتی شد ریس ستاد ۸۸ شیراز و چند روز بعد از هر فعالیت سیاسی کناره‌گیری کرد.
بهمن:
دلسری سیاسی من. گذاشتم یه کم اوضاع آروم شه. خاتمی آمد. جشنواره فیلم فجر خوب نبود.
اسفند:
خاتمی اومد شیراز. دهن من از یک هفته قبلش سرویس شد: نزدیک ۱۰ میلیون فقط تیم تبلیغات خرج کرد. دعوت شدم به هم‌اندیشی جوانان با خاتمی. نرفتم. فرداش از انتخابات کناره‌گیری کرد. هم ناراحت شدم و هم خوشحال. رفتیم با پانی خرید عید انجام دادیم. خوش گذشت. عزیزم اون‌قدر خوبه که همه‌ی لحظه‌های کنارش بودن شیرینه. سال نو شد. من داشتم لباس می‌پوشیدم. آخه تا ۱ ساعت قبلش سر کار بودم (ایهام داره. دقت کنید).

روزهای خوب بهاری

  • بعد از مدت‌ها امشب با فتوتی نشستیم و صحبت کردیم. یاد قدیم‌ها بخیر که شبانه‌روزمون رو با هم می‌گذروندیم…
  • چند روز پیش جلسه‌ی نخست «خانه‌ی تلاشگران مهر و ماه» برگزار شد. مفید نبود… یه تارنما هم می‌خوان.
  • بالاخره امروز هتل آپادانا تخت جمشید افتتاح شد. اگه یه ۲۰ روز دیگه بگذره می‌شه یک سال از امضای قرارداد با میراث. خسته نباشید باید گفت به همه‌ی بچه‌هایی که کلی زحمت کشیدن، به مدیرش و … (به هر حال قراره جمعه‌ها بریم برای تنیس و تفریح و … نمی‌شه تعریف نکرد دیگه)
  • دارم روی تارنمای خرید و فروش پارس ریتون کار می‌کنم.
  • بهاره یه تارنمای بهتر می‌خواد.
  • پس از یک و نیم ماه دوباره رفتیم تنیس.
  • سومین جلسه‌ی زبان برگزار شد. خیلی معلمم سخت‌گیره. کلی تمرین می‌ده. دوشنبه امتحان دارم…
  • از فردا صبح باید کلی کار برای شرکت انجام بدم. با این حساب شاید تارنمای جدید رو چند روزی متوقف کنم.

  • دی ۱۴, ۱۳۸۷    |      بدون پیام

    عاشورا، اوبونتو و خاتمی

    خیلی وقته ننوشتم. از خودم، برنامه‌هام، خراب کاری‌هام و … فکر کنم آخرین باری که نوشتم، روز هک شدن یکی از تارنماهامون بود (مهر ماه) که اونم بنا به سوختن هارد این لپ تاپ عوضی به نت نرسید. این یه گریز کوچولو است.

    ادامه‌ی نوشته

    شهریور ۲۱, ۱۳۸۷    |      بدون پیام

    چندی دربارهٔ زن

    پس از شاه‌کار دولت نهم در پاس‌داشت مقام خانواده و به ویژه مقام زن و فراهم کردن لایحه‌ای با ویژگی‌های زیر تصمیم گرفتم که بنویسم اما نشد. اکنون که مجلس دو ماده‌ی ۲۳ و ۲۵ را حذف کرده و کلیات آن را پذیرفته است، می‌نویسم.

    ادامه‌ی نوشته

    مرداد ۲, ۱۳۸۷    |      بدون پیام

    گاف جدید

    متکی جان! meter نه metre و square هست نه squar. اونی که شما نوشتید پینگلیش هست نه انگلیسی. آفرین گوگولی مگولی. نمره‌ی کار عملی‌ات که صفره ولی تو دیکته اگه ترشی نخوری یه چیزی می‌شی. نمره‌ات تو دیکته 15 هست.
    پ.ن:
    به تارنمای وزارت امور خارجه بروید و متن زیر رو بخوانید.
    Ministry of Foreign Affairs, Islamic Republic of Iran  www.mfa.gov.ir.jpg

    تیر ۲۲, ۱۳۸۷    |      بدون پیام

    گاف بزرگ: آزمایش موشکی سپاه

    جالب هست که تو بلبشو سیاسی‌ای که با زحمت‌های شبانه‌روزی رئیس‌جمهور محترم به وجود اومده، رفقای سپاه هم یه گاف بزرگ می‌دن تا تمام آبروی ایران به خطر بیفته. این عکس رو یه خبرنگار نکته‌بین و البته فضول خبرگزاری فرانسه (AFP) گرفته و عکس دیگر رو هم از تارنمای سپاه گرفته. توضیحی هم داده که ترجمه کردم:

    ادامه‌ی نوشته

    تیر ۱۳, ۱۳۸۷    |      بدون پیام

    پهلوان و گود و لنگ و …

    چند ماه هست که پست‌های الکترونیکی‌ای از تارنمایی به نام توحید دریافت می‌کنم. به نظر می‌رسه که وابسته به رئیس‌جمهور نخست ایران است (ابوالحسن بنی‌صدر). بنی‌صدری که خلع شد و نماند. رفت. شاید هم گریخت اما نه تنها رفت که با مردی هم‌پیمان شد که اکنون رهبر سازمان مجاهدین خلق است (مسعود رجوی).

    ادامه‌ی نوشته

    برگه‌ها :1...56789101112131415