:::: MENU ::::

سفید – قرمز

در ابتدا بهتر است که اندر کمالات و وجنات علائم صحبت کنم:” در زندگی علامت‌هایی هست که مثل خوره روح را آهسته و در انزوا می‌خورد و می‌تراشد.” بله، همون جور که متوجه شدید این اولین جمله از کتابی زیبا است. به شما پیشنهاد می‌کنم که حتماً این کتاب را بخوانید چرا که در این کتاب به علائم زیادی اشاره شده است و ذهن خواننده را به رویایی فراموش شده چون دموکراسی و آزادی و حقوق بشر. نویسنده با ذهنی خلاق و سرشار به شما یادآوری می‌کند که واژگانی چون حقوق شهروندی، حقوق بشر، دموکراسی، آزادی، مشارکت، مدیریت مطلوب و … همه و همه در رمان‌هایی چون بینوایان و 1984 و قلعه‌ی حیوانات و… جای دارند. البته این نویسنده‌ی پر ذوق علاقه‌ی وافری به شخصیت باکسر (الاغ رمان قلعه‌ی حیوانات) دارد و در گوشه و کنار کتابش و حتا در دیگر کتاب‌هایش چون “چگونه بخندیم که طرف عق بزند”، “عشق، بلبلی لال و کور و احتمالاً شل”، “وظیفه‌ی بانوان فعال جامعه‌ی بدون جنسیت، خانه‌داری است”، “فنون معماری داخلی و تاثیر آن بر معماری خارجی” و … به وفور از این شخصیت زحمت‌کش نام می‌برد و بنده در جایی از کتاب‌های ایشان خواندم که این علاقه به جایی رسیده است که او (نویسنده) قصد دارد قبر مرحوم جرج اورول را نبش کند و دستان او را ببوسد و از او طلب کند که در نسخه‌های جدید کتابش هم‌چنان خوک‌ها را بر مسند قدرت نگه دارد و عاجزنه درخواست کند که جمله‌ی “همه با هم برابرند ولی بعضی‌ها برابرترند” را پررنگ‌تر بر دیوار اصطبل بنویسد. سر مبارکتان را به درد نیاورم. هر چه از ارباب و کتاب‌هایش بگویم کم است. جایی شنیدم که چند تا از کتا‌ب‌هایش نامزد کرده‌اند و به همین خاطر او بسیار خوشحال است و صد البته که خوشحالی او مایه‌ی زندگی ماست و روز ناراحتی‌اش روز مرگ ما. به شخصه علاقه‌ای که به این شخص دارم وصف ناپذیر است. این موضوع در مورد دیگران هم کم و بیش صادق است. چندی پیش در یکی از روزنامه‌های مهم دنیا (اگر اشتباه نکنم 50سال‌نامه‌ی یکی از روستاهای قلقوزآباد) مطلبی در وصف جمال پر صلوت و جلال ارباب نوشتند که بنده آن را عیناً در اینجا می‌نویسم: “چه قدر این پروفسور بزرگوار انسان مردم‌داری است و چه قدر برای این جامعه، بی‌مزد و منت عرق جبین ریخت و وقت گذاشت. گاهی آن‌قدر عرق می‌ریزد که آدمی می‌تواند در دریای شهود خدمت‌هایش غوطه‌ور شود. آه که چه آسمان دلش پرستاره است و ماه دلش آن‌چنان درخشان است که رخساره‌اش بر برکه‌های تنهایی هم نمایان است.” اوه، به کلی فراموش کردم که مشخصات کتاب را برایتان بگویم. نام: آشنایی با علائم زائد (حذف خوب است، حتا برای شما دوست عزیز) نویسنده: ارباب صفر-یک ناشر: نشر بلغورچی سال نشر: بهمن ماه

و این گونه بود که ارباب صفر-یک از علائم سخن گفت و ما را در غم جان‌گداز “حذف” فرو برد. ارباب در بخش آخر از کتابش گونه‌های حذف را توضیح می‌دهد و می‌فرماید که: “به نظر من بهترین گونه‌ی حذف، حذف تک‌درس است”. این جمله که در پی آن هیچ توضیحی نیست بیانگر نکته‌های عمیقی است که برای توضیح آن نیاز به زمان زیادی است ولی برای علاقه‌مندان چند کتاب را معرفی می‌کنم تا با مراجعه به آن‌ها ژرفای سخن ارباب را بفهمند. کتاب “غزلیلت ارباب” نوشته‌ی مولانا جلال الدین محمد بلخی مناظره‌ای است که نویسنده با فردی به نام خدا دارد و در آن ظاهراً بر سر موضوع “تک‌درس” که در جمله‌ی ارباب است بحث‌ها می‌کنند و فریاد‌ها می‌زنند. در جایی از همین کتاب بود که خواندم: مسلمانان، مسلمانان مسلمانی ز سر گیرید—– که کفر از شرم یار من مسلمان‌وار می‌آید و این‌جا همان نقطه‌ای است که مولانا با دلی پر خون از یار بی‌همتای خود (ارباب) دفاع می‌کند و مردم را برای پی‌روی از او فرا می‌خواند. ارباب در این کتاب(آشنایی با علائم) به زیبایی ارتباط بین حذف و اسپیپ را بیان می‌کند و در جایی می‌گوید: “تو ای اسپیپ! ای خالق تارنما(وب سایت)های زیبا! ای زیبای خفته! چه‌گونه تو را از این دل خط خطی‌ام حذف کنم… جدایی من و تو را تابی نیست”. ارباب نتیجه می‌گیرد که تنها راه وصال حذف علائم زائدی چون “خطر”، “ایست” و” با احتیاط برانید” است و البته در جایی پیشنهاد می‌کند که به جای علائم زائد، علامت‌هایی چون یک دایره‌ی قرمز که در دل خود یک مستطیل سفید دارد را جایگزین کنیم. پس بی چون و چرا چنین می‌کنیم.


پیام