:::: MENU ::::

اینترنت ملی یا شبکهٔ ملی اطلاعات

از طرف رادیو زمانه از من دعوت شد که نظرم رو دربارهٔ «اینترنت ملی» و چالش‌هایی که داره بگم. خیلی سال است که سعی کردم از بحث‌های هیجانی دوری کنم و تا جای ممکن به صورت فنی حرف بزنم. نوشتهٔ زیر متنی است که توی صحبت‌های قبل از مصاحبه بین من و گردانند رد و بدل شد.

من بحث رو توی ۳ سطح می‌بینیم: چی شد که ایران به فکر همچین چیزی افتاد؟ آیا عملیاتی کردنش سودی داشت؟ چی می‌شه؟

شبکهٔ ملی اطلاعات (شما)

اگه از سطح امنیت ملی به شبکهٔ ملی اطلاعات نگاه کنیم کار غلطی نیست؛ البته با فرض این که غلط نبودن به معنی درست بودن نیست. از نظر من مثل یه تیغ دو لبه است و می‌شه ازش سواستفاده کرد. به نظرم آبان ۱۳۹۸ حاکمیت ایران نشون داد که ابایی از سواستفاده از «شما» رو داره. اگه مسائل حقوق بشری و حق دست‌رسی آزاد به اطلاعات رو کنار بذاریم و بخوایم اتفاقات اون سال رو از دید مسئولان ایران ببینیم، نشون دادن که اگه لازم باشه توی زمان کوتاهی می‌تونن دست‌رسی رو به صورت منطقه‌ای محدود یا قطع کنند. در حالی که پیش‌تر برای قطع اینترنت باید اینترنت رو توی مناطق بزرگ مثل شهر یا استان قطع می‌کردند. این یه دست‌آورد به حساب می‌آد.

امنیت ملی و «شما»

سوآل این‌جاست که بقیه‌ی کشورها امنیت ملی رو توی فضای مجازی چه جوری حفظ می‌کنند؟ اونا هم اسناد و برنامه استراتژیک کلان برای حفظ اطلاعات و زیرساخت دارند اما نه مسئله رو ایدئولوژیک می‌بینند و نه توی ارائه‌اش از حرف‌های بی‌محتوا و حساسیت‌برانگیز استفاده می‌کنن که کسی واقعیت رو باور نکنه. متاسفانه توی ایران سیاست‌گذاری در مورد «شما» و اجراش رو شبیه به برنامهٔ هسته‌ای ایران می‌بینم. شاید از دید استراتژیک داشتنش توجیه‌پذیر باشه و به قول مسئولان جمهوری اسلامی بازدارندگی داشته باشه اما اون‌قدر آدمای ابله، بی‌منطق و کوته‌بین در موردش حرف می‌زنن که مسئله می‌شه یه چیز ایدئولوژیک و حتا حیثیتی. نمی‌فهمم که چرا باید یه بچه‌ی ۱۵ ساله بدونه که کیک زرد چیه و چه کاربردی داره! منظورم اینه که وقتی این قدر مسئله حساس می‌شه از نگاه منطقی فاصله می‌گیریم و همه چیز صفر و یک می‌شه.

هزینه و فایدهٔ شبکهٔ ملی اطلاعات

سوآل اصلی اینه که آیا صرف چنین هزینه‌ای برای راه انداختن شبکهٔ عریض و طویلی که هدف نامشخص -حداقل برای ما- لازمه؟ محاسبهٔ هزینه‌های راه‌اندازی و نگه‌داری این شبکه سخته. مشکل فقط راه‌اندازی چنین شبکه‌ی عظیمی نیست، نگهداری اونم مهمه. برای درک به‌تر در نظر بگیر که توی خونه یه مودم داری و بعد از ۳-۴ سال لازمه که عوض کنی. حالا این رو هم از نظر قیمت و هم از نظر تعداد و هم از نظر گسترده در عدد گنده برای کشور ضر کن. یه رقم بزرگ می‌شه که به کلی نیروی انسانی و ابزار نیاز داره. به علاوه تجهیزات (سویچ، کابل، آنتن و …) باید به‌روز و جای‌گزین بشن. به نظرم می‌شد هزینه رو جای دیگه‌ای انجام داد با کارکرد مشابه اما مطمئن نیستم و بخشی از اون برمی‌گردن به این که جزئیات رو نمی‌دونیم. چیزی که ما می‌دونیم یه سری حرف از یه سری سیاست‌مداره که عموما سواد فنی ندارن و نمی‌شه فهمید که چرا این راه‌کار انتخاب شده.

سیاست عمومی و شبکهٔ ملی اطلاعات

کنار این باید مسئله‌ی سیاست عمومی قضیه رو هم در نظر گرفت. مسئله اینه که «شما» وقتی راه می‌افته که خیلی از سیاست‌مدارها دم از محدود کردن اینترنت می‌زدند. خیلی خوب یادمه که آذری جهرمی اسم اینترنت ملی رو با «شما» عوض کرد و صریح هم گفت که اینا با هم فرق دارند اما مسئلهٔ محدود کردن اینترنت اون‌قدر پررنگ بود که کسی باور نکرد. کلا حکومت‌های معاصر ایران کم و بیش توی مسئله‌ی اعتماد و سیاست عمومی هیچ وقت نمرهٔ خوبی نداشتند و هر روز هم بدتر شدن. ما الآن توی شرایطی هستیم که هر چی بگن اول می‌گیم دروغه، بعد اونا باید هزار تا قسم و آیه بخورن و سند و مدرک بیارن که ما باور کنیم. من خودم به عنوان کسی که حداقل اعتمادها رو داشتم، بعد از قضیه‌ی «انتقام سخت» و زدن هواپیما همون ته‌مونده رو هم از دست دادم. هر چند که توی مسائلی مثل دامن زدن به بی‌اعتمادی و بسط تئوری‌های توطئه، رسانه‌ها رو مقصر می‌دونم. به علاوه، به نظرم حاکمیت ایران -به ویژه از دورهٔ احمدی‌نژاد- با سرشاخ شدن با رسانه‌های فارسی‌زبان خارج از کشور اونا رو تبدیل به دشمن خودش کرده و قضیهٔ «سیاه و بد نشون دادن جمهوری اسلامی و سرانش» حیثیتی شده. توی این آب گل‌آلود، دولت‌های حامی رسانه‌ها با هدف‌های مشخص خودشون سعی می‌کنند این قضیه رو بسط بدن. نمونه‌ی بارزش هم «ایران‌ اینترنشنال» و «من و تو» است که ابایی از بیان این قضیه ندارن که هدفشون خبررسانی و آگاهی دادن نیست.

آیا شبکهٔ ملی اطلاعات برای فیلترینگ است؟

در نهایت ما دیدیم که «شما» برای محدود کردن اینترنت استفاده شد. آیا می‌شه انتظار داشت که باز هم اتفاق بیوفته؟ بله. آیا راهی برای دور زدنش هست؟ بله. آیا اونا می‌دونن که راهی برای دور زدنش هست؟ بله. از نظر من برآیند این سه نشون می‌ده که قصد اصلی «شما» فیلترینگ نیست، هر چند که برای محدودسازی و سانسور هم استفاده می‌شه. با توجه به همهٔ اینا من نمی‌گم که «شما» بده و به نظرم نباید «شما» رو با فیلترینگ گره زد. «شما» یه معماری زیرساخت است که ممکنه بد باشه یا پر از ایراد اما غلط نیست. اینی که بگیم ماشین داشتن بده چون می‌شه با ماشین زد به یکی و کشتش حرف غلطی است. باید حد و مرز گذاشت که هزینهٔ محدود کردن کاربران بالا بره اما این که بگیم تکنولوژی نداشته باشیم یا زیرساخت ما باید دیمی باشه حرف بی‌منطق و بی‌اساس و احساساتی است.

فیلترینگ در ایران

اقتصاد مبتنی بر فیلترینگ

من استراتژی فیلترینگ ایران رو توی ۲ سطح می‌بینم. یکی محتوای نامطلوب ج.ا و یکی بحث توسعه‌ی اینترنت و درآمدزایی از اون. در نظر بگیرید که اگه یوتوب توی ایران فیلتر نبود آیا آپارات و خیلی سایت‌های دیگه پا می‌گرفتن؟ اسنپ چی؟ دیجی‌کالا چی؟ دیوار؟ کافه بازار و …؟ پس فیلترینگ کلی شغل ایجاد کرده. بحث کوچه‌بازی نمی‌کنم که فیلترشکن هم می‌فروشند و فیلترینگ برای درآمدزایی این شکلی است؛ سعی‌ام اینه که فنی حرف بزنم. حالا سوآل پیش می‌آد که آیا بقیه‌ی کشورها هم همین جوری شغل ایجاد می‌کنند؟ نه، اونا گوگل و فیس‌بوک و … رو مجبور می‌کنند که دفتر بزنن و از زیرساخت‌های کشورشون استفاده کنند و مالیات بدن. رقم نجومی مالیات گوگل و فیس‌بوک توی اتحادیه‌ی اروپا (فارغ از دفتر و سرمایه‌گذاری و ایجاد اشتغال و …) و تنها از تبلیغات خیلی بالاست و هر دولتی رو وسوسه می‌کنه. این امکان برای ایران فراهم نیست چون تحریمه. پس از نظر استراتژیک فیلتر کردن این سایت‌ها کار منطقی به نظر می‌رسه چون دولت نفعی نمی‌بره که بخواد نفعی برسونه.

تامین امنیت و حریم خصوصی با فیلترینگ

بازم دوست دارم ار بحث هیجانی و غیر فنی فاصله بگیرم. جمهوری اسلامی به عنوان دولت مستقر توی ایران اصلح‌ترین و بایسته‌ترین عنصر برای حفاظت از امنیت و اطلاعات شهروندانش است. از دید امنیت ملی سوآل این که چرا باید اطلاعات شهروندان دست یه شرکتی باشه که هیچ پاسخ‌گویی نداره؟ این رو با منطق «دشمن‌انگاری» مسئولان جمهوری اسلامی که ببینی خیلی قضیه حادتر می‌شه. اما بقیهٔ کشورها چه می‌کنند؟ مثلا توی اتحادیهٔ اروپا قانون اینه که اطلاعات شهروندان اروپایی «باید» داخل اتحادیه‌ی اروپا بمونه و بدون اجازهٔ اونا پردازش نشه و به محض درخواست کاربران هر اطلاعاتی پاک بشه. حالا سوآل مهمی که پیش می‌آد اینه که چرا اتحادیهٔ اروپا می‌تونه غول‌ها رو مجبور کنه به این کار و جریمه‌های عجیب برای نقض‌اش بذاره و اون شرکت‌ها هم جریمه رو پرداخت کنند! یا حتا چه طور ممکنه که گوگل توی چین به محدودیت‌های دولتی احترام بذاره یا هند اجازه داشته باشه که توییت‌های شهروندانش رو حذف کنه! جواب کوتاهی که من براش دارم اینه ترکیب امنیت ملی و اقتصاد باعث می‌شه که شرکت‌ها تن بدن به قوانین کشورهای مختلف.

حذف محتوای مجرمانه با استفاده از فیلترینگ

متاسفانه بخش بزرگی از فیلترینگ مربوط به «محتوای نامطلوب» که عموما ناقض حقوق اساسی شهروندانه: این که چرا باید کسی به من بگه چی بده و چی خوب؟ چرا من حق انتخاب ندارم؟ چرا من نمی‌تونم منبع خبرم رو خودم انتخاب کنم؟

فهم من از دسته‌های محتوایی که توی ایران دچار سانسور و محدودیت می‌شن به این شرحه:

مصادیق محتوای مجرمانه در ایران و شاید کشورهای اقتدارگرای دیگر

  • یه بخشی از این بازم به اقتصاد برمی‌گرده و انحصاری بودن یه چیزهایی مثل صدا و تصویر توی ایران.
  • یه بخش دیگه‌ی اون درج مطالبی است که مطلوب حاکمیت نیست و دوست نداره که اعتبارش خدشه‌دار بشه. در واقع هر چیزی که اقتدار و حقانیت نظام و مسئولان رو خدشه‌دار کنه از تیغ سانسور در امان نخواهد بود.
  • یه بخش دیگه‌ی این فیلترینگ فرهنگی است اما با تکیه بر این که پورنوگرافی قبح داره و «خیلی» از مردم باهاش مشکل دارن پس فیلترش می‌کنیم. مسئلهٔ پرونوگرافی شاید جنجالی باشه اما مسائلی مثل سبک زندگی، پوشش و … هم با همین استدلال دچار ممیزی و سانسور می‌شوند.
  • یه بخش دیگهٔ این هم برمی‌گرده به باور مذهبی آدما و بازم از همین دریچه می‌شه بهش نگاه کرد که چون اسلامِ شیعی ۱۲ امامی مهدوی، دین پرمخاطبی (و از قضا مطلوب حاکمیت) پس هر منبع مربوط به باورهای دیگه -به ویژه اونایی که دین رسمی نیستن- باید مسدود بشن.

مصادیق محتوای مجرمانه در بیش‌تر کشورها

  • یه رستهٔ بزرگ محتوای مجرمانه توی خیلی از کشورهای دنیا مربوط به فعالیت‌هایی است که قانونی نیست مثل خرید و فروش محصولات غیرقانونی (سلاح، مواد مخدر، اسناد و غیره)، محتوای ناقض حقوق فردی (نقض حریم شخصی، انتشار مطالب خصوصی و غیره) یا ارائهٔ خدمات غیر قانونی (هک، برده‌فروشی، استخدام مزدور و غیره). شاید این بخشی از محتوایی باشه که خیلی از شهروندان دوست داشته باشند که راحت بهش دست‌رسی نداشته باشند و از قضا ایران توی این بخش نمرهٔ قبولی نمی‌گیره.
  • یه دستهٔ دیگه از فیلترینگ که لزوما محدود به ایران نیست، مسدودسازی منابع مربوط به گروه‌های مخالف (مسلحانه)، مباحث تروتیستی، خشونت‌محور و آزار (جسمی و جنسی و کودک و …) است. این قضیه یه نکتهٔ کوچک اما مهم داره: معمولا دولت‌ها هر مخالفی رو که خوششون نیاد رو تروریست قلمداد می‌کنن حالا چه مجاهدین باشه، چه سلطنت‌طلب و چه کُرد یا بلوچ. دلیلش هم اینه که تعریف تروریسم یه تعریف ثابت و واحدی نیست. توجیه ج.ا هم اینه که چرا کشته شدن قاسم سلیمانی (نیروی رده‌بالای نظامی در حین عملیات)، «کشتن» است اما کشته شدن یه آدم معمولی توی لندن یا پاریس «ترور» است یا چرا داعش که آدم معمولی رو می‌کشته گروه «تروریستی» است اما جیش‌العدل و الاحوازیه و غیره، گروه‌های «مسلح مبارز» هستند که اشتباهی ۴ تا تیرشون خورده به آدم معمولی.
  • نکتهٔ دیگه هم که باز بازیچهٔ خیلی از حکومت‌ها می‌شه تعریف نامفهوم و دل‌بخواه از «حقوق بشر» است. جمهوری اسلامی سال‌هاست که توی این بازی زمین بازی می‌کنه و من مقصرش رو اروپا و آمریکا (یا به طور کلی غرب) می‌دونم. نمی‌شه که واکنش یه اتفاق مشابه توی ایران ۱۰۰ باشه و به همون اتفاق توی عربستان ۵۰ و توی اسرائیل ۵. این رفتار یک-بام-و-چند-هوا و سیاسی کردن «حقوق بشر» مسئله رو سخت و پبچیده کرده. این باعث می‌شه که وقتی ما یه اتفاق یا رفتاری رو محکوم می‌کنیم، از دید «غرب» (با نگاه سیاسی) یه نقد خوب از یه شهروند «گریخته از جهنم» به رفتار «مخرب» یه کشور «نامطلوب» است اما از دید ج.ا یه «خودفروشی» و «مزدوری» است. توی این زمینه سوختهٔ «حقوق بشر»، تنها چیزی که تامین نمی‌شه «حقوق بشر» است.

پی‌نوشت:

  • وقتی طرح «حمایت از حقوق کاربران» توی دستور کار مجلس قرار گرفت، این مطلب رو برای رادیو زمانه نوشتم که نقدی باشه دور از جنجال و هیجان اما توی بازار مکارهٔ رسانه‌های فارسی‌زبان، این نوشته گم شد.
  • امروز ۲۶ شهریور ۱۴۰۲ است که تصمیم گرفتم این مطلب رو بذارم توی بلاگ. گفتم شاید بد نباشه که اصل مصاحبه رو هم پیدا کنم و بذارم. در حال گشت و گذار بودم که به این توییت برخوردم.

پیام