:::: MENU ::::

انتخابات سیاه

ننوشتم. بیشتر برای این ننوشتم که سیاه‌نمایی یا تحریک یا … نباشه. بحث رو باز نمی‌کنم که چی شد و چی گذشت و … که من و چند نفر دیگه از ائتلاف اصلاح‌طلبان جدا شدیم و رفتیم ستاد کروبی. نخواهم گفت که چه چیزهایی از دوستان شنیدیم. البته -با حفظ عقیده‌هایم- باید از دوستانم عذرخواهی کنم که جایی بی‌پرده کلام و قلمم اون‌قدر صریح بود که خیلی از اون‌ها رو رنجوند. بحث تا جمعه ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ باشه برای بعد. به هم چنین گستاخی «محمود احمدی‌نژاد» و تیمش هم باشه برای بعد. بحث الآن من چه کنیم هست، نه چه گذشت و چه خواهد آمد و از این دست.

من و دوستانم دیدیم و شنیدیم و لمس کردیم دردی که بر مردم گذشت. اوضاع نا به سامان رو دیدیم و تنها کاری که تونستیم بکنیم این بود که خبرها رو مخابره کنیم. هنوز روز ۲۰ خرداد و وحشی‌گری هواداران احمدی‌نژاد به سر دستگی سردار ابراهیم عزیزی (فرماندار شیراز) رو فراموش نکردیم. هنوز هجوم وحشیانه و غیر انسانی برادران و خواهرانمان رو توی کوی دانشگاه شیراز به یاد داریم. هنوز هم … به خدا همهٔ این‌ها رو دیدیم و با خبریم اما سکوت چرا؟ بحث ما از اول این بود که این جریان باید رهبر داشته باشه و گر نه نتیحه‌ای جز خون‌ریزی بی‌گناهان نداره. هر چی تلاش کردیم که آقایون رو تو صحنه بیاریم نشد: یکی تلفن همراهش خاموش بود، یکی سفر بود، یکی حکم رهبر رو قبول کرده بود و …

خسته شدم… بردار و خواهرم رو کشتند و من فقط نشستم شعار می‌دم. ننگ به ما که اسم خودم رو می‌ذاریم فعال سیاسی.

امروز رفتم که یا با من همکاری کنند یا خودسر کار می‌کنم. دیدم بقیه دوستان هم درد مشترکی دارند. امروز عصر دور هم جمع شدیم و یه برنامه‌ریزی کردیم که مهم‌ترینش برگزاری تجمع اعتراض‌آمیز و استفاده از نماد سیاه به نشانهٔ ۱- داغ‌داری کشته شدن برادران و خواهرانمان و ۲- مرگ مردم‌سالاری بود. از اون‌جا خبر دادند که جلسهٔ ستاد ائتلاف اصلاح‌طلبان هست. رفتیم تو جلسه. طبق معمول آقایون خودشون بریده بودند و دوخته بودند. قرار بر این شده بود که بیانیه بنویسند و آشوب رو محکوم کنند و در قبال اون مجوز برگزاری راهپیمایی بگیرند. البته نکته‌های مثبت هم توش بود اما چه بگویم که… ما رفتیم و نشستیم. هی گفتند و گفتند و گفتند که ما فلان کرده‌ایم و … بحث رو دوستان رسوندن به این‌جا که تو بیانیه، حمله به کوی دانشگاه رو محکوم کنید و در ضمن اعلام کنید که کجا تجمع هست. قبول نمی‌کردند. بعد از کلی سکوت گفتم: «شما خبر ندارید که میرحسین هم بهش مجوز ندادند؟ خبر ندارید که دیروز (روزی که راهپیمایی میلیونی برگزار شد) میرحسین بازداشت خانگی بود؟». باور نمی‌کردند. به هر حال به هر ترفندی بود توی بیانیه نوشتند که «روز پنج‌شنبه ۲۸ خرداد ۱۳۸۸ راس ساعت ۱۷ تجمعی اعتراضی در یکی از میادین اصلی شیراز برگزار می‌شود». البته من همین‌جا بگم که اون میدون، فلکهٔ گاز هست.

این یه حرکت خوبی بود که امروز انجام شد و تونستیم مجبور کنیم که آقایون فارس موضع بگیرند و موضع رو شفاف مشخص کنند.

پس‌نوشت

نوشته‌شده در شهریور ۱۴۰۳

نکتهٔ یکم: وقتی این نوشته رو منتشر کردم، چند نفر بهم زنگ زدند و تذکر دادند. اگه اشتباه نکنم از آدما اسم برده بودم. اون وقتا خیلی به آزادی معتقد بودم و نمی‌دونستم که گفتن یه چیزهایی دردسر درست می‌کنه. اسم‌ها رو پاک کردم و بعدتر ازم خواستند که کل مطلب رو پاک کنم. فکر کنم این مطلب و چند تا مطلب دیگه تا سال‌ها توی بایگانی بودند.

نکتهٔ دوم: روز پنج‌شنبه ۲۸ خرداد ۱۳۸۸ من رو بازداشت کردند که قصه‌اش رو این‌جا نوشتم. اما به طور مفصل توی این نوشته نظرم رو -با عقل امروزم- در مورد اون روزها گفتم. به نظرم همهٔ طرف‌های اختلاف باید خویشتن‌داری می‌کردند. اصلا حرفم این نیست که حق با طیف موسوی-کروبی بود یا طیف احمدی‌نژاد-خامنه‌ای-مصباح، حرفم اینه که هیچ کدوم از طرفین عقلانیت کافی نداشتند. من و دوستام فکرمون این بود که توی یه جامعهٔ دموکرات هستیم و حق اعتراض داریم و … و احتمالآ آقایون سیاست‌مدار هم به این فکر بودند که «توی محاسبات سیاسی اشتباه کردیم اما نمی‌شه طیف جوان رو دل‌سرد کرد»؛ از اون طرف هم که احتمالآ این شکلی بوده که «یعنی چی روی حرف امام خامنه‌ای حرف می‌زنند؟».

کاش اون قدر عاقل بودیم که ضمن حفظ مواضع و اختلاف، توی سر و کلهٔ هم نمی‌زدیم. به نظرم اون روزها یه نقطهٔ عطف تاریخی بود و وضعیت نابه‌سامان اقتصادی و سیاسی و اجتماعی امروز محصول اون دوره است؛ دوره‌ای که به جای درک کردن اختلاف به فکر قلع و قمع کردن هم بودیم و متاسفانه هنوز هم هستیم. البته که معتقدم ایران امروز از نظر دموکراسی و آزادی وضعیت به‌تری داره اما شاید با هزینه‌های کم‌تری می‌شد به این‌جا رسید. لازمه این رو هم بگم که وضعیت امروز «به‌تر» از اون زمان است و این اصلا به این معنی نیست که وضعیت مناسب یا قابل قبول است. کاش یه روزی بیاد که همه با هر فکر و عقیده و نظری کنار هم باشند، هم رو بپذیرند و نخوان از ریشه دیگری رو حذف کنند.


پیام