بد نیست که معنی مانیفست رو بگم تا مراد من از این نوشته روشن بشه. مانیفست (Manifesto) در فرهنگ واژگان به معنی «نوشتهای است که در آن به بیان دیدگاههای اساسی و هدفها میپردازند». پس از اونجایی که هدف و دیدگاه آدما -در طول زمان- ممکنه دستخوش تغییر بشه و من هم از این حلقه خارج نیستم، تلاش میکنم که هر تغییری رو ثبت کنم تا شاید چند سال بعد، روند رو به رشد -و شاید هم رو به عقب- رو بشه به سادگی دید :)
- در درجهٔ نخست یک انسانم که سعی میکند به اخلاق پایبند باشد. یک ایرانی و یک مسلمانم و به داشتن هر دو ویژگی افتخار میکنم. با این حال اگر ایرانی بودن و یا مسلمان بودنم نفی اصلهای انسانی باشد، ترجیح میدهم که یک انسان با اخلاق باشم تا یک ایرانی و یا یک مسلمان.
- به عنوان یک شهروند و سپس یک کنشگر به پاسداشت اخلاق و قانون معتقدم.
- به حکومت قانون معتقدم و تلاش میکنم که در مسیرهای مدنی گام بردارم. در همین راستا پایبند به قانون اساسی و تمام قانونها و کنوانسیونهای بینالمللیای که در برابر ارزش و کرامت انسان نیست پایبندم. البته حق شهروندی اعتراض به قانونهای ناعادلانهٔ موجود را از خود سلب نمیکنم.
- در جایگاه یک کنشگر جامعهٔ مدنی همواره بر این باور بودم که باید با رشد آگاهی همگانی به سوی جامعهای برویم که مشارکت مردم در لایههای پایین جامعه را در بر داشته باشد و این را تنها راه رسیدن به مردمسالاری میدانم.
- در چند سال گذشته سعی کردهام که به عنوان یک کنشگر جامعهٔ مدنی، حساس به حقوق انسانها باشم. با این اندیشه که حقوق نادیده گرفته شدهی زنان بخشی از حقوق پایمال شدهی آنها به عنوان انسان است، دغدغهٔ فعالانهٔ برابری حقوق زنان و مردان داشتم و دارم. به هیچ وجه به اندیشههای مرد یا زنسالارانه و هر آنچه باعث نابرابری جنسیتی است باور ندارم.
- به مردمسالاری و حکومتی باور دارم که از خواستههای مردم برآمده باشد. مردمسالاری را در جامعهای میدانم که در آن به حقوق همهٔ اقلیتها (چه جنسی، چه قومی، چه نژادی، چه مذهبی، چه باوری و هر نوع دیگری) احترام گذاشته شود، آزادیهای منفی و مثبت را پاس دارد، همهٔ اعضای آن در برابر قانون به یک چشم دیده شوند، تفکیک قوا وجود داشته باشد، انتخابات آزاد داشته باشد و به رای شهروندان احترام گذاشته شود، حزبها و نهادهای مدنی در آن فعال باشند، برای رعایت حقوق شهروندی تضمینی وجود داشته باشد، مالکیت فردی در آن حفظ شود، حاکمیت به صورت شفاف عمل کند، به اصل مشارکت مردم (چه مستقیم و چه با واسطه) در همهٔ کارها احترام گذاشته شود، رسانههای آزاد داشته باشد و هزاران نکتهی ریز و درشت دیگر.
- هر چند که هیچگاه خود را یک کنشگر سیاسی نپنداشته و نمیپندارم اما فعالیت مدنی خود را با گروههای سیاسی چپ (اصلاحطلبان) آغاز کردهام و خود را نزدیک به این گروه میبینم.
و اما…
- در این وبنوشت احساسها، دلنگرانیها، باورها و گاه روزمرگی خود را مینویسم. به دنبال جذب خواننده نبودم و نیستم و به وبنوشتههای نمنم (به عنوان یک وبنوشت و نه تارنما) تنها به چشم یک دفترچه یادداشت الکترونیکی و جایی برای تمرین نوشتن نگاه میکنم.
- برای هیچکس این حق را قائل نیستم که برداشتهای شخصی مرا -از هر موضوعی- پرچم موافقت یا مخالفت با شخص، گروه و یا اندیشهای کند. اگر لازم بدانم به صراحت موافقت، مخالفت و یا اعتراض خود را بیان میکنم و نیازی به هیچ انسان کژاندیشی برای فهماندن نوشتههایم به دیگران و از آن بدتر به خودم نمیبینم.
- بر اساس مادهی ۲۳ قانون اساسی ایران، مادهٔ ۱۹ اعلامیهٔ جهانی حقوق بشر، ماده ۱۹ و ۲۰ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی و بر اساس اصلها و اندیشههای انسانی هر کسی حق بیان فکرها، عقیدهها، اندیشهها و نظرهای خود را به صورت آزادانه دارد و تفتیش عقیده هم از نظر اخلاقی، هم شرعی و هم قانونی نادرست است.
پسنوشتها
نوشتهشده در مهر ۱۴۰۳
یه رباعی منتسب به خیام است که میگه «دنیا دیدی و هر چه دیدی هیچ است / و آن نیز که گفتی و شنیدی هیچ است». امروز جدای از این که نگاهم به خیلی چیزها عوض شده و سالهاست که فعالیت مدنی ندارم، به نظرم هیچم، یه «هیچ» بزرگ. بعد از ۴۰ سال زندگی به این نتیجه رسیدم که تنها کاری که ازم برمیآد (که البته سختترین هم است) اینه که «آدم» باشم؛ توی هر شکل و قالبی. دیگه آدم بودن نیاز به زرق و برق و شعار و مانیفست نداره.
اما چند تا تغییری که کردم:
- اتفاقهای زندگی من رو جهانوطن یا شاید بیوطن کرده. نگاهم به ایران بیشتر از سر جایی است که بزرگ شدم و از نظر فرهنگی و خلقی بهش تعلق دارم. به غیر از این -که خیلی شخصی است- به نظرم ارزش برابری با جاهای دیگه داره.
- سعی میکنم که روادار باشم و نظر و نگاه همه رو بشنوم. من همون قدری که با یه مخالف نگاه خودم حرف میزنم، با دوستان خودم هم حرف میزنم. همیشه میشه چیز جدید یاد گرفت و مهمتر از اون نگاه مخالف رو تحمل کرد. چیزی که سالهاست نمیبینم؛ یه نمونهاش شده این نوشته.