یه نکته رو باید بگم و اون جملهی معروف نویسندهی کتاب «جنس دوم» (سیمون دوبوار) هست که میگه: «زن به دنیا نمیآید، زن میشود». چیزی جز این نیست. روزای نخستی که مجلهی هستیا (موضوع حقوق زنان) چاپ میشد یه خانم دانشجویی با عصبانیت به سمت من اومد و گفت: «حقی از ما ضایع نشده. اگر هم شده باشه نیازی به وکیل و وصی نداریم». چی باید میگفتم. چه باید میکردم. یاد جملهی دوست خوبم و یکی از فعالهای حقوق زنان (مریم بهرمن) افتادم که دربارهی روند فعالیت کمپین یک میلیون امضا (تغییر برای برابری) میگفت: «این کار کمپین مثل اینه که یه سری آدم که سالهاست خوابند رو با سر و صدای زیاد از خواب بیدار کنیم و بهشون بگیم بدوید. اونا هم به سرعت میدوند اما آخرش چی؟» راست میگه. این جریان باید به آرامی توی بطن وجودی هر مرد و زنی شکل بگیره. حقوق زن متاسفانه با توجه به آموزههای دینی پربار و فرهنگ سرشاری که داریم در حد یه شعار باقی مونده و بدتر از اون این نابرابری یه موضوع فراگیر (اپیدمی) شده. اکنون توی مرحلهی از خواب برخواستن ناگهانی هستیم و نتیجهاش میشه واکنش اون دختر دانشجو. مسئلهی زن و حق و حقوق اون رو من نباید بخوام. این رو خودش باید بخواد، نه من. برگردیم سر جملهی سیمون دوبوار: زن تا وقتی توان درک این نابرابری رو نداشته باشه، ازش راضی هست. باید آهسته و با دلیل اون رو با حق و حقوقاش آشنا کرد. نباید فراموش کرد که حق و حقوق اون رو نه من و نه هیچ مرد دیگهای نباید به اون بدیم. اون خودش باید بخواد…
پیام