:::: MENU ::::

تشیع صفوی و تشیع علوی / دکتر علی شریعتی

«من هرگز با بطالت پدرم بیعت نخواهم کرد»
قصه، قصه‌ی به قدرت رسیدن علوی‌ها با استقرار حکومت صفویان هست. شریعتی به زیرکی به مقایسه‌ی خواستگاه و دیدگاه و روش و منش و مرام و … اونا پیش و پس از به قدرت رسیدن می‌پردازه. یه چند تا قسمتش رو که خیلی برام جالب بود رو با کمی تغییر –به خاطر خارج کردن از زبان محاوره‌ای- بخونیید و بیاندیشید و حسرت بخورید و درس بگیرید:

تشیعی که حالت «انتقامی» به وضع موجود حاکم داشت حالا یک رسالت تازه دارد و اون حالت «توجیهی» هست. عالِم شیعی [شریعتی تعریف خاصی از عالِم داره که منظورش همون عالِم هست] که همواره از تماس با قدرتمندان پرهیز داشت و همواره اصطلاح معمول شیعی «ظلمه» را برای قدرتمندان داشت، حالا این شخصیت –که پرهیز داشت از تماس با ظلمه- به سادگی هم‌کار و هم‌دست و هم‌نشین این قدرت‌ها می‌شود و این در نظر عموم هم بد نیست. درست است که این حاکم فاسد است و حاکم «صفوی» اهل هر فرقه‌ای هست اما این مانع نمی‌شود که جامعه و وجدان شیعی [صفوی] نتواند تحمل کند که یک روحانی بزرگ [شریعتی برای روحانی هم تعریف خاصی دارد]، یک عالم بزرگ و باتقوا و نابغه‌ی شیعی -مثل شیخ بهایی که از مفاخر ماست- با او هم‌کار و همراه است. جامعه‌ی [صفوی] این دو چهره را در کنار هم می‌پذیرد و تحمل می‌کند؛ چرا؟ برای این که این فرد، این حاکم در عین حال که مثل خلفا زندگی می‌کند و مثل خلفا حکومت می‌کند اما «حب علی» را در دل دارد و این همه چیز را توجیه می‌کند و انتقام حسین را می‌گیرد… روایت است [با عصبانیت می‌گوید که روایت به خدا منسوب است] که «محب علی» در بهشت است ولو آسی من باشد و «مبغض علی» در دوزخ ولو مطیع من باشد. این هم یک آسی بر خداست ولی محب علی است بنابراین مبراست و در بهشت جای دارد. دو دستگاه است. یکی دستگاه خدا و یکی دستگاه علی. نه تنها دو تا هست بلکه با هم رقابت هم دارند و نه تنها رقابت هم دارند بلکه دستگاه علی همیشه برنده است و خدا همیشه بازنده. تمام آن همه تراز و عدل و قیامت و همه، هیچ… این «حب» مثل یک مایع اسیدی همه را می‌خورد و می‌برد، حتا بالاتر… مگر نمی‌گوید که این گناه می‌کند، آلوده است، خیانت می‌کند؟ [پس چه می‌شود؟] این یک اصل است که هر که ولایت مولا علی را داشته باشد، سیعات و بدی‌هایش به حسنات و خوبی‌ها تبدیل می‌شود. پس محب علی اگر آدم زرنگی باشد از پلیدی و خیانت و گناه غفلت نکند تا مایع‌های بیشتری برای تبدیل کردنش به حسنات جمع کند.

یه جایی توی بحث‌ها شریعتی شروع می‌کنه به گفتن تفاوت‌های بین «شیعه‌ی علوی» و «شیعه‌ی صفوی». تفاوت «شفاعت» توی این دو نوع اندیشه رو بخونید:

تشیع صوفی، «شفاعت» خاص را قبول دارد. به این شکل که علی، حسین، زینب، فاطمه یا ابوالفضل مرا شفاعت می‌کند. چه جور؟ درست مثل آدم متقلب، دزد یا خیانت‌کاری که پرونده‌ی سنگینی در دادگستری دارد اما یک قاضی که او را دوست دارد (و حب او را در دل جا داده) یک جوری پرونده‌ی او را رفع و رجوع می‌کند. بدتر این است که تمام پرونده‌ی جرم را تبدیل به پرونده‌ی خدمت می‌کند؛ بدهی آدم را تبدیل به طلب می‌کند.

یه جمله‌ی با حال هم داشت در مورد تفاوت «تقلید» در هر یک از این دو اندیشه:

در «تشیع علوی» تقلید حتا از عالم بزرگ [باز هم با تعریف خودش] هم حرام است.


پیام