اولین باری که دربارهی چمران چیزی غیر از یه اسم و چند تا لقب پرطمطراق میشنیدم زمانی بود که کسی از نقاشیهایش برام گفت. وصف نقاشیای که شمعی یه فضای تاریک و تیره رو روشن کرده بود. تا این که بزرگتر شدم و بازرگان رو شناختم. فهمیدم چمران یکی از همراههای اون بوده. بیشتر خوندم و دیدم پای خیلی از فضاهای انقلابی بوده و با امام موسی صدر رفتن لبنان.
بگذریم، قصه سر چمران بود که با دیدن فیلم «چ» دوباره مجبورم کرد گشتی بزنم و قصهی پاوه رو جدای از پیشداوریهایی که دربارهی چمران داشتم ببینم. هنوز هم برام سخته بفهمم «غائلهی پاوه» چه سر و تهی داشت اما واقعیتهایی توی فیلم نادیده گرفته میشه که ارزش تاریخی فیلم رو خدشهدار میکنه. هر چند که به چند روز نکشیده تلافی اتفاقی که توی پاوه افتاده بود با اعدام چند نفر شروع میشه و به قضیهی کشتار قارنا میرسه اما چیزی که دنبالش بودم خود درگیری پاوه بود: چرایی و چگونهگی.
درگیریهای لفظی با انتشار بیانیهی ۱۲ مادهای مشترک احزاب کرد با مضمون خودمختاری در تاریخ ۲۰ مرداد ۱۳۵۸ شروع شد و پس از چند روز به درگیری مسلحانه رسید. این درگیریها تا صبح ۲۷ مرداد همان سال ادامه داشت. مصطفا چمران و ولیالله فلاحی برای کمک به گروه اعزام شدهی «دستمال سرخها» با فرماندهی اصغر وصالی رفتند تا غائله را فیصله دهند. در زیر گزیدههایی از تحلیلها و خاطرههای درگیران چند روز جنگ بین دولت مرکزی و گروههای کرد را میآورم که در فیلم «چ» اگر نگویم تحریف شدهاند، لااقل ندیده گرفته شدهاند.
یکی از مصیبتهای بزرگ، سقوط بیمارستان پاوه بود که ۲۵ نفر پاسدار آن را وحشیانه کشتند؛ در حالی که اکثر آنها مجروح بودند و نمیتوانستند از بستر بیماری خارج شوند. همهی آنها را به خارج بیمارستان، پشت دیوار بیمارستان بردند و به گلوله بستند و بعد بعضی را سربریدند و بعضی اعمال شنیع دیگری انجام دادند که روی چنگیز را در تاریخ سفید کردند. (بخشی از خاطرهای به نقل از چمران)
چمران قبول داشت که رژیم شاه در کردستان تعمدن جلوی عمران و آبادانی را گرفته بود و از قصد کاری کرده بود که منطقه کردستان عقب مانده و توسعه نیافته بماند. چمران معتقد بود ما باید هر چه سریعتر با یک برنامه ضربتی توسعه، کردستان را به پیشرفت و آبادانی برسانیم ولی قبل از آن، باید حتمن امنیت را در کردستان محقق کنیم…
چمران میگفت گروههای معارض کردستان را باید با زور خلع سلاح کرد؛ چون این گروهها داوطلبانه سلاح بر زمین نخواهند گذاشت و اصلن مسلح شدهاند تا اجازه ندهند عوامل جمهوری اسلامی در کردستان فعالیتهایی بکنند که خلق کرد جذب جمهوری اسلامی شود…
چمران هیچ تمایلی به حضور خلخالی در کردستان نداشت. یکی از کسانی که در جلب موافقت امام و بیت امام برای بازگشت خلخالی از کردستان به تهران بسیار موثر بود، مرحوم چمران بود. (بخشی از مصاحبهی صادق زیباکلام با عصر ایران دربارهی وقایع پاوه)در هر حال کردستان تابستان خونینی را از سر گذراند. جناح تندروی که در دولت و شورای انقلاب، و در سطح جامعه، برای لشکرکشی به کردستان تبلیغ میکرد سرانجام حرفش را به کرسی نشاند و پادگان مهاباد به بهای کوبیده شدنش با راکت پس گرفته شد. مصطفی چمران که به نظر میرسید سخنگو و رهبر این جناح باشد توانست وزارت دفاع را در دست بگیرد و (با چراغ سبزِ فرمان بسیج و جهادِ آیتالله خمینی) ارتش و پاسداران را به کارزار کردستان بکشاند. با آن که تا کنون آماری از مجموع کشتگان و خسارات ارائه نشده، حوادثی از قبیل پاوه و قتلعام قریهٔ قارنا تاریخچهی این درگیری را به اندازهی کافی سنگین و ملالتبار کرده است…
پس از سر گرفتن مذاکرات «هیأت ویژه» و «هیأت نمایندگی خلق کُرد»، سیاستی که از جانب تهران دنبال میشد این بود که سازمانهای سیاسی طرفِ گفتوگو را تا حد ممکن به رسمیت نشناسد. «هیأت ویژه» بارها به ترکیب ۱۶ نفری نمایندگان کُرد (عزالدین حسینی و دو نفر از دفتر او، ۶ نفر از حزب دموکرات، ۴ نفر از سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان [کومهله] و ۳ نفر از چریکهای فدائی خلق) اعتراض کرد و اعلام داشت که با نمایندگان «کومهله» و چریکهای فدائی خلق حرفی برای زدن ندارد. صباغیان در مصاحبهای مطبوعاتی در تهران گفت: «از آن جا که مواضع این دو گروه برای ما روشن بود، قبلن نیز اعلام کرده بودیم که با آنها مذاکره نخواهیم کرد… آنان قبلن اعلام کرده بودند که برای افشاگری و جلوگیری از سازش، در مذاکرات شرکت خواهند کرد…» اعضای هیأت تصریح کردهاند که با شخص یا سازمانی سیاسی قرارداد نخواهند بست و اساسن قراردادی در کار نیست و «حقوق بهمردم کردستان داده میشود نه به شخص یا گروه یا حزبی معین»…
مسأله عمده این است که «هیأت ویژه»، هر سیاستی را هم که دنبال کند، تا کجا میتواند پیش برود. برای مقامات حکومتی، خودمختاری، عنوان دلچسبی نیست؛ و پنهان نکردهاند که «اختیار» و «مختار» برایمان جدا شدن بخشی از کشور و حرکتی طغیانگرانه را تداعی میکند. اکنون «خودگردانی» دستور کار شده، امّا موضوع همچنان در بنبست میماند. (بخشهایی از مطلبی به نام «آخرین صفحهی تقویم» به قلم م.مراد در کتاب جمعه به تاریخ ۱ دی ۱۳۵۸)
بد نیست به صحبتهای فرزند خلبان لشکری دربارهی این فیلم ابراهیم حاتمیکیا نیز اشاره کنم و پس از آن عکسهایی از درگیری پاوه را بگذارم.
وقتی اثری سفارش صرف یک نهاد باشد و افرادی بگویند اگر چمران میسازی، باید نقش فلان ارگان را خیلی خوب نشان بدهی (حتی به قیمت این که نقش سایر ارگانها حذف شود) نتیجهاش همین میشود. من برای آقای حاتمیکیا ناراحتم که با این اعتبار، چشم بسته سفارش را انجام دادند. آقای حاتمیکیا شما یک موقع آژانس شیشهای میسازی، میگویی یک حاج کاظم و عباس خیالی داریم و کسی هم دنبال واقعیت ماجرا نمیرود.
اما وقتی از تیمسار فلاحی میگویی باید واقعیت را نشان بدهی. تیمسار فلاحی فرماندهی نیروی زمینی بود و وقتی به پایگاه کرمانشاه میرود، همان شب برای شکستن حصر پاوه و نجات چمران داوطلب میشود و تنها کسی که برای عملیات بلند شد، شهید کشوری بود. بروید تحقیق کنید آن زمان در هوانیروز چه اتفاقی افتاد؟
کی باورش میشود که با یک صجبت امام (ره) پشت رادیو کسانی که تا بیخ گوش چمران آمده بودند بگویند خداحافظ ما رفتیم. وقتی قطعنامه ۵۹۸ تصویب شد تا سه ماه عراق همچنان به ایران حمله میکرد. چه طور ممکن است کردهای آن زمان که با آن هجمه سراغ چمران آمده بودند به این سادگی بگذارند بروند؟ بله، آن اتفاق افتاد، ولی نمیشود تلاش نیروهای مسلح و هوانیروز را در تضعیف کردها و شکست حصر پاوه نادیده گرفت. من اصلن انتقادی به سفارشی بودن این فیلم ندارم. ساختن یک فیلم سفارشی بد نیست بلکه چشم بسته ساختن آن بد است. (بخشی از انتقاد علی کشوری از فیلم چ)
تروریست های کرد تروریستهایی هستند که در سال ۱۳۵۸ در جریان محاصره پاوه توسط گروههای تروریست کرددر درنیشه و کویمه کال با بلند گو فریاد میزدند که ای زنان پاوه حمام بکنید و شلوار قرمز بپوشید و آماده تجاوز و تصاحب جنسی باشید.
میشه لطفن سندی اگه هست بدی؟
در ضمن به نظرم مخالف کسی، جریانی یا گروهی بودن دلیل بر این نمیشه که «تروریست» خطابشون کنیم. من هیچ مشی مسلحانهای رو نمیپسندم، چه از طرف دولت مشروع (به مفهوم حقوقی)، چه از طرف هر گروه مخالفی. دلیل نمیشه که تا مخالفتی شکل گرفت از یک طرف تفنگ دست بگیرند و بکشند و از یک طرف دیگه هم داغ و درفش و زندان و اعدام و … راه بیاندازند.