:::: MENU ::::

تیشه بر خواب

منم فرهاد
در پی معشوق
[شیرین‌ترین تلخی دنیا]

تمام بیستون را تیشه کشیدم
تمام شد…

اما تو نبودی
نه نشانی
و نه نامی

شیرین!
ای زیباترین نیمه‌ی پایانی فصل طلایی
ای سرخ‌ترین…
دوباره مرا به بند کدام وسعتت کشیده‌ای؟

رفتی
و من
با صدای خش خش عابران بر سنگ‌فرش زندگی
در هجوم پر تردد عروسکان کوکی
آرام آرام تو را گم کردم….

باد بود و پاییز
تو بودی و زیبایی
برگان زرد طلایی و
درخشش آفتاب چشمان تو

و من در این سکوت رویایی
بی حضور دستان همواره گرم تو
لبان همیشه خندان تو
و نگاه معصومانه‌ات
به تلخ‌ترین مزه‌ی گس دنیا رسیدم…

×××

وای!
چه کابوس دهشت نابه‌هنگامی

تو هنوز هم هستی
هنوز هم
من تو را دوستت می‌دارم
پس چرا نمی‌خندی ای شیرین‌ترین؟

بگو
بگو کدام کوه را باید به تیشه بیاسایم؟

منم فرهاد
فرهاد کوه کن
عاشق‌ترین عاشق‌ها…

تقدیم به تو ای شیرین‌ترین اتفاق که همیشه مرا به وسعت بی‌پایانت راه دادی…


پیام